نگاهی به مجموعه داستان « کافه پری دریایی » نوشته « میترا الیاتی » :

آنجا که مفهومی در کار نیست،
می توان به موقع واژه ای را جایگزین واژه ای کرد.
با واژه ها بسیار به شایستگی می توان به بحث پرداخت.
می توان یک دستگاه عقیدتی بر پا داشت.
واژه ها به آسانی باور داشته می شوند؛
چنان که یک حرف از آن را نمی توان پس و پیش کرد.
                                                              « گوته »



تنهايی و انزوا ، فضایی خاکستری، آدمهایی جدا از هم و با هم، اتفاق هایی که درعین سادگی فاجعه ای محسوب می شوند، عدم قطعیت تعاریفی چون محبت، عشق، دوستی و... زاییده فردیت دنیا و اندیشه مدرن است. انسان مدرن از ترس تنهایی حتی به مرگ و عدم رضایت داده تا تنهایی را پس زده، در یک فضای مشترک؛ با دیگران بودن را تجربه کند. او؛ انسان مدرن می داند که همچون غرق شده ای در میان امواج سهمگین بی کرانگی اقیانوس، هیچ مدد و یاوری ندارد. تنها چیزی و کسی که می تواند او را از نیستی برهاند، من انسانش است. این تصویر و تصویر هایی از این دست نمایان گر آن است که  اندیشه مدرن همسو با زندگی مدرن در یک کنش و واکنش مدام، شرایطی دهشت بار را نسبت به قبل تر ها به بار آورده و انسان اندیشمند را وا می دارد تا برای برون رفت از چنین ورطه ای، با بازنمایی و رخ گشایی چیستی و هستی آن، آرمانشهر و اتوپیای خود را در خلال آثار فریاد زده، تنهایی را به جنگ بطلبد.    
دنیای داستانی مجموعه  کافه پری دریایی نیز دنیایی خاکستری، بی هیچ احساس عمیقی که انسان ها را به هم وصل  کند، دنیای حرمان ها و جدایی ها است. آدم هایی که تلاش می کنند به هر قیمتی رابطه ها را حفظ کنند. اما این رابطه ها گویی از پیش، از نقطه ای نا معلوم قطع شده، هیچ امیدی به وصل آن نیست.
پرسوناژ های داستانی این مجموعه؛ شاهرخ، نیلو، سارا، رویا، جوان، زن و ... در انفعالی درون متنی خود مسبب اصلی رنج خود شده، تنها عمل انقلابی ایشان همان جدایی و انفصال از خود، دیگران و زندگی است. آنها در ظاهر به معجزه ای امیدوارند که دنیایی بی رنگ و کمرنگشان را رنگی زده ، شکلی دیگر از زندگی را تجربه کنند. اما این امید در نطفه خفه شده، بدل به دروغی می شود برای فرار موقت از وضع موجود.
باران، روز تعطیل، شلوغی و گاه خلوتی بزرگراه و ... همه و همه دست به دست هم می دهند تا نویسنده با آن و از آن فضایی سرد و یخ زده بین آدمهای داستانی اش  را ساخته و پرداخته کرده فضای داستان را متأثر از این شرایط به نا امیدی و عدم مطلق بکشاند. تنها کور سو شاید پایان بندی رها و آزادی باشد که نویسنده به جا و به موقع در روند روایت داستان به کار بسته، داستان را در خلأ رها می کند، تا شاید ذهن مخاطب پایانی برتر و بهتر را حدس زده، پس ذهن خود به کلیت داستان الصاق کند.   
« یه نفر کم سه نفر زیاده، فقط دو نفر »، همه درگیر این قانون و اساس نانوشته، اسیر مثلثی که هر سویش به جدایی ختم می شود، روزگار غمگنانه ای را می گذرانند. نفر سومی که حکم جدا کننده و تفرقه انداز بین شخصیت های داستانی است و حضورش بهانه ای است برای وجود و حیات داستانهای این مجموعه!
 نویسنده با قرار دادن شخصیت های داستانی سنتی اندیش، و سنتی منش  خود در موقعیتی مدرن تضاد غلو شده ای را به وجود آورده، زندگی شبه مدرنیته وطنی را به بوته  نقد می کشاند تا در لایه های زیرین داستان تمام تقصیر ها را بر گردن این پارادوکس عجیب بیاندازد. تضادی قابل لمس و باور پذیر که زندگی طبقه متوسط شهروندان وطنی را در خود غرق کرده بلبشویی هذیان آور را رقم زده.
نویسنده اما در خلق شخصیت های گوناگون ناکام مانده، با فضایی هم رنگ کلیت اثر، به یک دستی نه چندان دلچسبی در داستان ها رسیده ، طوری که  فضای اکثر داستان ها مشترک و آدم های داستانی در امتداد یکدیگر و در ادامه هم روایت شده اند. از پلی فونی یا چند آوایی که می تواند از رکود و یکرنگی داستان جلوگیری کرده و داستان را به سمت و سوی تکثر آرا، اندیشه ها و منش های شخصیتی داستانی بکشاند خبری نیست. الیاتی در روند پله ای روایت داستانی خود گره از معمای داستان باز کرده و همه چیز را به انتها ی داستان نمی کشاند. انتهایی که خود یک علامت سوال را در ذهن مخاطب ایجاد می کند. او با
برش ه
ایی که از یک واقعه انتخاب کرده ، روایت کلاسیک آغاز و پایان را با کات هایی که به نظر قدرت کار است، در هم شکسته و روایت جدید و نویی را از یک واقعه ساده اما تفکر برانگیز بر جای می گذارد. گرچه فلاش بک هایی ذهنی گاه و بی گاه خلال داستان، فلاش بک هایی که گاه غیر قابل باور و بی منطق می شود، ضربه  ای را به این شیوه وارد کرده اما نمی توان این مسئله را نادیده گرفت که داستانها در عین آن که از « تصفیه حساب های شخصی » آدم هایی با هم و بی هم؛ آدم هایی « بازنده » صحبت می کند و آنان را محور اکتهای داستانی خود قرار داده، اما داستانهایی خواندنی و جذاب را به بار آورده که تمام قدرتش در سادگی روایت در عین پیچیده گی روان شخصیت های است.
از نکات قابل تأمل دیگر این مجموعه نگاه فرا جنسیتی اثر است. نگاهی که خصوصا در آثار نویسندگان زن بیشترین لطمه و ضربه را به آثارشان وارد کرده، آثارشان را به محاق می برد. گر چه به جنسیت در ادبیات اعتقادی نداشته و ندارم، اما نویسنده زن ایرانی ( خصوصا در دهه ای که گذشت ) توانسته با نگاه جهان شمول خود نسبت به مسائل و وقایع اطراف خود عکس العمل نشان داده، از حیطه مرز بندی های جنسیتی خارج شده، شرایط و موقعیت های جدید و بکر تری را قلم زده، به نگاهی جزمی تر و نکته سنج تر از نگاه مردان نسبت به خود مردان رسیده، آن ها را بهتر از خودشان تصویر کند! در مجموعه « کافه پری دریایی »  هم نویسنده از قالب جنسیتی خود خارج شده؛ با نگاهی به همه چیز و همه کس از دیدی ورای آن احساس گرایی و زنانگی غالب آثاری از این دست به شخصیت های خود نظری انداخته و توانسته آن ها را به خود واقعی داستانی ایشان نزدیک کند.
كافه پری دریایی با آن که شوقی مضاعف را برای مطالعه نزد کتاب خوان حرفه ای داشته و دارد و دلیلش بی شک توانایی نویسنده در خلق اولین اثرش؛ « مادمازل کتی » است، و با توجه به مباحث مطرح شده، این مجموعه در مقایسه با مجموعه اول نویسنده، تأکید می کنم در مقایسه با مجموعه اول نویسنده، انتظارات مخاطب حرفه ای را برآورده نکرده، و در سایه مادمازل کتی گم شده، در پایان تنها سایه ای محو از کلیت مجموعه را پس ذهن می نشاند. انتخاب  داستان ها با وسواس بیشتر، سعی مضاعف نویسنده در خلق فضا، موقعیت و روایتی متفاوت تر، چیدمانی بهتر در قرارگرفتن داستان ها در مجموعه و خروج داستان، دل نوشته! « سه شنبه برفی » که با مجموعه همخوانی نداشته و به کلیت اثر ضربه زده و ... باعث می شد تا اثری مانا تر و قابل تأمل تر بر جای بماند.

اما این مجموعه در مقایسه با خودش و شرایط و ارزش های ادبی امروز ما؛ شرایطی که راحت بودن، سرراست بودن روایت،  تهی شدن از هر ایسم و مکتب  و مردود بودن خاص نویسی، گرایش به سمت مخاطب عام و... بی شک این اثر می تواند یک نمونه ناب باشد! میترا الیاتی ظاهرا با این مجموعه داستان خود پیشنهاد جدید و نویی را برای ادبیات ما نداشته، تکرار مکرراتی است که از پس کارهایی از این دست می آید. اما بی شک ساده نویسی و رسیدن به جهانی ساده، بی غل و غش با آدم  هایی پیچیده و هزار تو، نوع و سبک جدیدی را که شاید باب طبع روز مخاطب وطنی باشد را توصیه کرده، داستانهایی را در مرز بین خاستگاه کتاب خوان عام و کتاب خوان خاص به رشته تحریر در آورده هر دو طیف را در حد بردن لذت از یک اثر داستانی راضی می کند.( مگر نویسنده جز این هم خواسته ای می تواند داشته باشد! )


منتشر شده در روزنامه اعتماد ملی به تاریخ ۵/۴/۱۳۸۷