اتوبوس

داستانی از صانع ژاله: در کنار مرد جوان یک پیرمرد سیگاری نشسته است. سومین پک سیگار تمام شده و مرد جوان منتظر دود سیگار است. پیرمرد دود را برون می دهد. دود وارد حلق مرد جوان می شود. یک سرفه ی آرام عمدی، ولی پیرمرد نمی شنود. سیگار را آهسته بالا و پایین می برد و خاکسترش را روی کف اتوبوس می ریزد، حرکات دست پیرمرد هماهنگ با چشمان مرد جوان هستند. مرد جوان تکرار پیرمرد را رها می کند و به پنجره خیره می شود. صندلی تکی اتوبوس خالی شده است، گویا خانمی که آن جا نشسته بود از سفر پیمان شده یا شاید چیزی را فراموش کرده و ...

ادامه نوشته

پدر

داستانی از ایساک بابل با ترجمه مژده دقیقی: فروئيم گراخ يک بار ازدواج کرده بود. اين مربوط به مدت‌ها پيش است- از آن موقع بيست سال مي‌گذرد. زنش برايش دختري به دنيا آورده و خودش سر زا رفته بود. اسم دخترک را باسيا1 گذاشتند. مادربزرگِ مادري‌اش در تولچين2 زندگي مي‌کرد. پيرزن دلِ خوشي از دامادش نداشت. مي‌گفت:«فروئيمِ گاريچي، اسب‌هاي سياه دارد، ولي دلش از پوست اسب‌هايش سياه‌تر است.» پيرزن دل خوشي از دامادش نداشت و دخترک تازه به دنيا آمده را با خودش برد. بيست سال با اين دختر زندگي کرد و ...

ادامه نوشته

نامه به شاعری جوان

نامه ای از راینر ماریا ریلکه با ترجمه پرویز ناتل خانلری: نامه‌ی شما تازه به من رسیده است. از اعتماد تامیّ که نسبت به من ابراز داشته‌اید و نزد من گران بهاست، سپاس گزاری می‌کنم و جز این کاری از من برنمی‌آید. درباره‌ی چه گونگی شعرهای شما چیزی نمی‌گویم زیرا هیچ اهل بحث و انتقاد نیستم. از این گذشته برای دریافتن هنر، از بحث و انتقاد بدتر چیزی نیست، زیرا نتیجه‌ای که از انتقاد به دست می‌آید همیشه اشتباهاتی است که کم یا بیش به حقیقت نزدیک است. همه‌ی امور، به خلاف آن چه می‌گویند و ... 

ادامه نوشته

اولین اشتباه بچه

داستانی از دونالد بارتلمی: اولين اشتباهی كه دختربچه مرتكب شد، پاره كردن ورق‌‌های كتابش بود. بنابراين ما ـ من و زنم ـ قانونی وضع كرديم كه به ازای پاره كردن هر ورق كتاب، بچه به اجبار، چهار ساعت در اتاقش تنها بماند، پشت درِ بسته. در ابتدای ماجرا، روزی كه دختربچه ورق كتاب را پاره كرده بود، قانون به شكل عادلانه‌ای اجرا شد؛ اگر چه گريه كردن‌ها و جيغ‌زدن‌های او از پشت در اعصاب‌خردكن بود. ما ـ من و زنم ‌ـ استدلال كرديم اين بهايی است كه بايد بپردازيم، يا دست‌كم، قسمتی از بهايی است و ... 

ادامه نوشته

داستان پست مدرن و مولفه های آن

داستان پست مدرن چیست؟ چه گونه بدانیم یک داستان پست مدرن است؟ ویژگی های یک داستان پست مدرن چیست؟ تفاوت ادبیات کلاسیک و مدرن با پست مدرن چیست؟ این پرسش ها که ذهن مخاطبان داستان و حتا نویسندگان آن را به خود معطوف می کند از جمله پرسش هایی است که منابع بسیار محدودی در زمینه ی آن ها وجود دارد و همین اندک منابع هم پراکنده و غیر منسجم به آن ها پرداخته اند. از این رو من بر آن شدم تا مولفه هایی که در ارتباط با ادبیات پست مدرن در منابع پراکنده وجود دارد را به صورت منسجم گرد آوری کنم. البته این ویژگی ها و ...

ادامه نوشته

کاناپه ی تروا

داستانی از برنارد مک لاورتی: هوا تاریک است و در این تاریکی همه چیز می لرزد و تکان می خورد. اصلا نمی ترسم، فقط کمی گیج و منگم. اگر سگ داشته باشند چی؟ اما نه! من تنهایم، صحیح و سالم. اما اگر از آن دزد گیرهای لیزری داشته باشند چی؟ درست مثل فیلم ها! از همانها که وقتی به طرف نورش می روی دیگر چیزی نمی بینی و آژیر در نزدیکترین مرکز پلیس به صدا در می آید. اما پدرم حتما وقتی داشته جنسها را می فروخته، همه ی این سوالها را پرسیده. او هرچه بود و نبود را فروخت، زلم زیمبوهای تزئینی، مبلمان و هرچه که فکرش را بکنی و ...

ادامه نوشته

رویایی یک ساعته

داستانی از کیت شوپن با ترجمه حسین پاینده: چون می‌دانستند که خانم ملارد مبتلا به بیماری قلبی است، بسیار احتیاط کردند که خبر مرگ شوهرش را تا حد ممکن با مقدمه‌چینی به او بگویند. خواهرش جوزفین بود که مِن و مِن کنان خبر را گفت، آن هم با اشارات تلویحی که نیمی از خبر را پوشیده نگه‌می‌داشت. ریچارد دوست شوهرش نیز آنجا در کنارش بود. او بود که وقتی گزارش سانحه‌ی قطار با اسم برنتلی ملارد در صدر فهرست «کشته شدگان» دریافت شده بود و ...

ادامه نوشته

«سطل کهنه» و «آتش و مورچه»

دو داستان از الکساندر ایسایویچ سول‍ژنیتسین: من تیرک چوبی گندیده ای را در آتش انداختم، و نمی دانستم که در آن انبوه مورچه ها لانه کرده اند. تیرک چوبی شرق شرق کرد، مورچه ها سرازیر شدند و در ناامیدی پا به فرار گذاشتند، و در حالیکه در زبانه های آتش می سوختند به بیرون می گریختند و در خود می پیچیدند. من تیرک چوبی را برداشتم و به گوشه ای انداختم. حال مورچه های زیادی نجات یافتند، آنها بر روی شنها و میوه های سوزنی کاج می دویدند. اما عجیب بود: آنها از آتش نمی گریختند و ...

ادامه نوشته

ساحل

داستانی از آلن رب گریه: سه‌ بچه‌ کنار دریا قدم‌ می‌زنند. دستهای‌ یکدیگر را گرفته‌اند، و کنار هم‌، پیش‌ می‌روند. هم‌قد هستند، و شاید هم‌سن‌،حدود دوازده‌، گرچه‌ بچه‌ای‌ که‌ در میان‌ است‌ از دو تای‌ دیگر اندکی‌ کوتاه‌تر می‌نماید. بجز وجود این‌ سه‌ بچه‌، تمام‌ پلاژ خالی‌ است‌. کرانه‌ وسیعی‌ است‌، با زمینی‌ هموار و یکدست‌، از شن‌ نرم‌، هیچ‌جاصخره‎ی پراکنده‌، یا گودال‌ آب‌ مجزایی‌ به‌ چشم‌ نمی‌خورد، فقط‌ کرانه‌ اندکی‌ سراشیبی‌ دارد، و بین‌ صخره‌های‌ مرتفع‌ که‌عبورناپذیر به‌ نظر می‌رسند، و دریا، آرمیده‌ است‌ و ...

ادامه نوشته

مارکسیسم روسی

مقاله ای از آیزایا برلین با ترجمه عزت آلله فولادوند:گئورکی والنتینوویچ پلخانف ، بنیادگذار اصلی مارکسیسم سازمان یافته در روسیه ، در ۱۸۵۶ نزدیک شهر تامبوف در بخش مرکزى آن کشور به دنیا آمد. پدرش از زمینداران  و مالکان توانگر، و مادرش از بستگان دور بلینسکى، ناقد معروف، بود. خودش داراى‏  تحصیلات معمول پسران همطبقه خویش شد: نخست در مدرسه نظامى مخصوص فرزندان ذکور اعیان، و سپس در مدرسه معدن در سن‏پترزبورگ. دهه ۱۸۷۰ – یعنى دوره بلافاصله پس از آزادى «سرف‏ها» در ۱۸۶۱ و سرخوردگیها و اغتشاش‏هاى دهقانى در روسیه – نقطه اوج آرمانگرایى اجتماعى در میان اعیان و توانگران روس بود و ...

ادامه نوشته

خبر بد!

داستانی از آرت بو خوالد: مرد ثروتمندي مباشر خود را براي سركشي اوضاع فرستاده بود. پس از مراجعه پرسيد :
- جرج از خانه چه خبر؟
- خبر خوشي ندارم قربان سگ شما مرد .
- سگ بيچاره پس او مرد. چه چيز باعث مرگ او شد و ... 

ادامه نوشته

موجودهای افسانه ای در ادبیات فارسی

جن ها مانند آدمیان جشن و سرور و شادمانی و گاهی هم عزاداری به راه می اندازند. این مراسم بیش تر در گرمابه های عمومی و شب هنگام برگزار می شود. کسی که شب تنها به حمام برود و دایم بسم الله نگوید جن به سراغ او می آید. اگر کسی در تاریکی تنها به حمام برود و بی احتیاطی کند و در آن جا بخوابد، ناگاه متوجه می شود که دورادور او را جنیان گرفته اند، یا یکی دو جن در گوشه و کنار حمام مشغول شستشو هستند. جنیان نخست با محبت نزدیک می شوند، اما اگر انسان با نگاه کردن با پاهایشان که سم دارد ایشان را بشناسد و ...

ادامه نوشته

پایگاه « همزبانی » آغاز به کار کرد

سایتی با دغدغه زبان فارسی: پایگاه اینترنتی همزبانی با تمرکز بر تولیدات زبان فارسی، در سه کشور ایران، افغانستان و تاجیکستان و نگاهی بر فعالیت های زبان فارسی در دیگر کشورهای جهان فعالیت خود را آغاز کرد. سامانه ی همزبانی با هدف حفظ و گسترش و زبان و ادب فارسی، به نشر اخبار و اطلاعات مربوط به زبان و ادبیات فارسی، معرفی کتاب ها و آثار هنری نو می پردازد. پوشش رسانه ای همایش ها، عرضه مقالات تخصصی، گزارش ها و گفت و گوهای راهگشا از دیگر فعالیت های این پایگاه است و ...

ادامه نوشته

نقشبندان

داستانی از هوشنگ گلشیری: وقتی رسیدیم در خم رو‌به‌رو زنی سوار بر دوچرخه می‌گذشت. هنوز هم می‌گذرد، با بالاتنه‌ای به خط مایل، پوشیده به بلوز آستین كوتاه سفید. ركاب می‌زند و می‌رود و موهایش بر شانه‌ای كه رو به دریاست باد می‌خورد و به جایی نگاه می‌كند كه بعد دیدیم، وقتی كه زن دیگر نبود، خیابانی كه به محاذات اسكله می‌رفت و بعد به چپ می‌پیچید تا به جایی برسد كه هنوز هست، ‌اما نشد كه ببینیم. زن رفته بود. تقصیر هیچ كدام‌مان نبود كه دیگر ندیدیمش، گرچه وقتی دیدم كه نیست فكر كردم و ...

ادامه نوشته

روز باشكوه آقاى گوركن

نمایشنامه ای از سوسانا روطونيان: سربازها در حال جنگند ... كمى دورتر ازجبهه جنگ گوركن و سرباز نشسته‏اند ونظاره‏گر جنگ هستند. گوركن از جاى خودبلند مى‏شود و زمین را مى‏كند. گوركن: چه خاكى، چه خاك خوبى،گوش كن كه چطور زیر بیل خش خش‏مى‏كند. نمى‏دونستم كه در ارمنستان چنین‏خاك نرمى وجود داره. (خم مى‏شود، مشتى‏خاك برمى دارد و در مشتش نگه مى‏دارد)بدون اینكه خسته بشى مى‏تونى مدام زمین‏را بكنى. آه، اینو مى‏گن خوشبختى، بكن،بكن بدون اینكه خسته بشى و ...

ادامه نوشته

شانس

داستانی از مارک تواین: در ضیافت شامی که به افتخار یکی از مشهورترین افسران عالیرتبه‌ی انگلیس برگزار شده بود، شرکت داشتم. به دلیلی که به زودی خواهید فهمید، به اسم و درجه‌ی واقعی این افسر اشاره‌ای نمی‌کنم و او را ژنرال "لرد آرتور اسکرزبی .وی .جی .سی و غیره" می‌نامم. اسمهای افراد معروف، آدم را جادو می‌کند. مردی که سی سال پیش در نبردهای کریمه، ناگهان به اوج شهرت و افتخار رسید و هزاران بار اسمش را شنیده بودم، حی و حاضر آنجا نشسته بود. به جای خوردن و نوشیدن، محو تماشای این نیمه خدا شده بودم. سراپایش را به دقت ورانداز می‌کردم و در چهره‌اش دقیق می‌شدم. آرامش، خویشتن‌داری و وقار در چهره‌اش نمایان بود. رفتار بسیار ساده و ...

ادامه نوشته

نگاهی به ادبیات‌ داستانی در  ایران‌

مقاله ای از غلام رضا مرادی صومعه سرایی: تاریخ‌ داستان‌نویسی‌ در ایران‌ به‌ سده های نخستین بازمی‌گردد و ادبیات‌ کهن‌ ما با انواع‌ و اقسام‌ صورت‌های‌ داستانی‌ افسانه‌، تمثیل‌، حکایت‌ و روایت‌ آمیخته‌ است‌؛ اما داستان‌نویسی‌ جدید ایران‌ ادامه طبیعی‌ و منطقی‌ این‌ ادبیات‌ نیست‌ و در شیوه‌ ی جدید داستان‌پردازی‌ حتا جای پایی‌ از این‌ میراث‌ کهن‌ باقی‌ نمانده‌ است‌. ما در این نوشته می کوشیم تا ضمن‌ ارایه‌ ی تاریخ‌ کوتاهی‌ از روند شکل‌گیری‌ و تکامل‌ رمان‌ در جهان‌، تحول‌ تاریخی‌ شیوه‌های‌ قصه‌گویی‌ و داستان‌پردازی‌ در ایران را‌ نیز بکاویم و شماری از نویسندگان‌ و آثار شاخص‌ هر دوره را معرفی کنیم و ...

ادامه نوشته

نامزد و مرگ

داستانی از ژیل پرو با ترجمه ابوالحسن نجفی: روز یکشنبه وارد شدند و حال آنکه آندره از نامه چنین فهمیده بود که زودتر از دوشنبه نخواهند آمد. نزدیک ساعت چهارونیم بعداز ظهر، اتومبیل پژوی کهنه آنها به درون حیاط آمد و زیر پنجره اتاق او ایستاد. یک صندوق فلزی و یک صندوق بزرگ چوبی و دو چمدان چرمی‌ روی باربند اتومبیل بسته شده بود،صندوق فلزی فرو رفته و صندوق چوبی ترک خورده بود و دور چمدانها ی مملو از اثاث تسمه پیچیده بودند،آندره پیشانی را به دستگیره پنجره چسبانده بود و با هر نفس، سرش را می‌چرخاند تا بخار دهانش شیشه را تار نکند. نخست موهای مجعد دختر بچه چهار پنچ ساله ای را دید و ...

ادامه نوشته