آی دزد، دزد زندگیات کدام است؟
داستانی از ژان ماری لوکلزیو: به من بگو، از کجا شروع شد؟ نمیدونم، دیگه نمیدونم، خیلی وقت گذشته، حالا دیگه خاطرهای از اون زمونها ندارم. من تو پرتقال به دنیا اومدم، تو اریسیرا، اون وقتها یه روستای کوچیک ماهیگیرها بود، نزدیک لیسبون، سفیِد سفید، لب دریا. بعد پدرم به دلایل سیاسی مجبور شد اونجا رو ترک کنه و با مادر و عمهام تو فرانسه ساکن شدیم. و من دیگه هیچوقت پدربزرگمو ندیدم. ولی اونو خوب به یاد میآرم، ماهیگیر بود. برام قصه میگفت، ولی حالا من تقریباً دیگه پرتقالی حرف نمیزنم. مثل یه شاگردبنا با پدرم کار میکردم. بعد اون مُرد و مادرم مجبور شد کار کنه؛ من وارد یه شرکت شدم، کار مرمت خونههای قدیمی، اوضاع خوب بود. اون وقتها، من مثل همه بودم، یه کار داشتم، ازدواج کرده بودم، چندتا دوست داشتم، تو فکر فردا نبودم، به مریضی فکر نمیکردم، همینطور به حوادث. زیاد کار میکردم و پول کم بود، فقط میدونستم که خوششانسم. بعد کارهای الکتریکی یاد گرفتم، مدارهای الکتریکی رو تعمیر میکردم، لوازمخونگی و روشنایی نصب میکردم، سیمکشی میکردم. از این کار خیلی خوشم میاومد، کار خوبی بود و ...