رمان آهستگی

رمانی از میلان کوندرا: ناگهان هوس کردیم غروب و شب را در یک قصر بگذرانیم‌. قصرهای زیادی را در فرانسه به‌صورت هتل باز‌سازی کرده‌اند‌؛ چهارگوشی از سبزی گمشده درگستره‌ای از زشتی بی‌سبزی‌؛ مجموعه کوچکی از باریکه‌راه‌ها‌، درخت‌ها و پرنده‌ها بین شبکه‌ای عظیم از بزرگ‌راه‌ها‌. همین‌طور که دارم رانندگی می‌کنم‌، توی آینه متوجه ماشینی در پشت سرم می‌شوم‌. راهنمای چپ ماشین چشمک می‌زند و ماشین انگار از فرط عجله می‌خواهد پرواز کند‌. راننده دنبال فرصتی است که از من جلو بزند‌، درست مثل باز شکاری که در کمین لحظه مناسب برای شکار گنجشک باشد‌.همسرم " ‌ورا‌"می‌گوید‌: "‌هر پنجاه دقیقه یک نفر در جاده‌های فرانسه کشته می‌شود‌. این دیوانه‌ها را که دارند و ...

ادامه نوشته

مكالمه با جلال آل احمد

گفتگویی با جلال آل احمد: «مكالمه با جلال» بهانه اي است براي بازخوانيِ «جلال» در مجالي محدود و در قالب پرسش و پاسخ، به تماشاي گوشه هايي از زندگي و انديشه ي پرماجراي مردي كه آينه و آينه دار يك نسل بود، جلال؛ جلالي كه به برج عاج نشيني و هم پرستانه ي روشنفكران روزگار تن نداد و حضوري درخشان در زمان داشت با فراستي كم نظير در طرح حرف هايي از جنس زمان، و به همين صفت از زنده ترين نويسندگان معاصر ماست، گرچه به سال 1348 درگذشته باشد و گرچه سن و سال اين كلمات برگردد به چهل و اندي سال قبل و ...

ادامه نوشته

بگذارید چنین باشیم ...

مقاله ای از احمد شاملو: درجامعه یی استبداد زده و متشکل از گروه ها وطبقات متخاصم دارای منافع متضاد، دفاع از آزادی کار آسانی نیست. زیرا در چنین جامعه یی هرکس از ظن خود یارآزادی است و کم تر کسی است که بکوشد تا اسرار آزادی را، هم از درون آزادی بجوید. این حقیقتی است که آزادی، از دیدگاه اجتماعی، مفهومی مطلق نیست. محتوای اجتماعی آزادی، محتوایی نسبی است در رابطه با موقعیت ها و پایگاه های اجتماعی گروه ها و طبقات موجود در جامعه. اما این هم حقیقتی است که آزادی، صرف نظر از محتوای اجتماعی اش، در رابطه با تاریخ - یعنی در رابطه با حرکت کل بشر و نه وضعیت موجود این یا آن جامعه ی معین - نیز معنایی دارد. در این معنا، آزادی نوعی دست آورد و ...

ادامه نوشته

خطابه ی ژاک دریدا بر مزار لوئی آلتوسر

من پیشاپیش چنان می نمود که می دانستم امروز نه توان سخن گفتن خواهم داشت و نه یافتن واژه ها. پس عذر مرا بپذیرید اگر از روی متن می خوانم، و نیز عذر مرا بپذیرید اگر آن چه می خوانم آن چیزی نیست که باور دارم می باید بگویم (آیا کسی می داند که در چنین لحظه ای چه باید بگوید؟)، ولی صرف این‌که خاموشی راه آن را نیابد که در هرچیز دیگری کرانه کند کافی است. تنها خُردک شَرری چند از آن چه می ‌توانستم از خاموشی اش برهانم, آن‌ هم در ‌حالی‌ كه در مغاكی گرفتار‌ آمده بودم که در اعماق آن من نیز بی ‌شك همچون شما، دچار وسوسه ی دیده‌ فرو‌پوشیدن از یک چنین لحظه‌ ای می ‌شدم. از مرگ لویی دیروز آگاه شدم زمانی كه از پراگ باز می ‌گشتم، شهری كه نام اش حتی هم اینک در نظرم فجیع می آید، حتی قدری اِداناشدنی. اما می دانستم که وقتی بازمی گردم باید با او تماس بگیرم و ...

ادامه نوشته

یک روایت عشق

داستانی از عباس نعلبندیان: مرد برگشت به اتاغ. مه رفته بود و همه چیز به روشنی دیده می‌شد. زن به چیزی فکر می‌کرد. چشمانش به آن برقی که ته هر سو پر می‌کشید، به چیزی در فضا خیره ماند. مرد حس کرد پاهایش دارد داغ می‌شود. بی اراده به دیوار تکیه داد، گرمایی غریب، به‎آنی تمام بدنش را پر کرد و تا سرش رسید. دست هایش گر گرفته بود و گمان می‌کرد چشمانش مثل دو مشعل می‌سوزد و دود می‌کند. بویی خام، او را سراپا در آغوش گرفت و بر جا، ماند و ...

ادامه نوشته

بررسی زمینه‌ها و عوامل تاریخی تحول ادبی در ایران

ادبیات فارسی دری از سده‌های نخستین هجری تا روزگار کنونی تحولات مختلفی را از سر گذرانده‌است، اما تحول ادبی عصر قاجار که با سرعت و ژرفای بیش‌تری صورت گرفت، متفاوت از آن دگرگونی‌ها بود. در این دوران ارتباط با غرب، ترجمه و ساده‌نویسی را الزامی ‌کرد. در درون ایران نیز کسانی که از اوضاع زمان آگاهی داشتند مغلق‌نویسی(پیچیده‌نویسی) را رها کردند و کوشیدند ساده‌تر بنویسند. ورود صنعت چاپ از غرب، گسترش چاپ کتاب و به دنبال آن شکل‌گیری روزنامه‌ها که برای مردم و به زبان مردم نوشته می‌شدند به ساده‌نویسی منجر شد. تاسیس دارالفنونِ تهران و تبریز و دیگر مدارس به سبک جدید، کم‌کم دست مکتب‌دارانِ دلباخته‌ی زبان عربی را از آموزش سواد کوتاه کرد و ...

ادامه نوشته