رئالیسم
مقاله ای از آدولف سانچز واسکِز: هنری که چون وسیلهٔ خاص شناخت، هم با شکل و هم با موضوع خود بهحقیقت خدمت میکند، رئالیسم است. ما آن هنری را هنر رئالیستی یا واقعگرا مینامیم که با رویائی با هستیِ یک واقعیتِ عینی آغاز کند و بهساختنِ واقعیتِ جدیدی بپردازد و حقایقی را دربارهٔ انسانهای موجود بهما عرضه کند، یعنی انسانهائی که در یک جامعهٔ معین با مناسباتِ تاریخی و اجتماعیِ مشروطی کار و مبارزه میکنند، رنج میبرند، شادمانی میکنند و یا بهرؤیا فرو میروند. چنین هنری، رئالیستی است. در تعریف رئالیسم (که بیان سادهٔ آن را گفتیم) مقولهٔ واقعیت را در سه سطح متفاوت مییابیم: یکی واقعیت بیرونی، که نسبت بهانسان حاشیهئی است؛ دوم واقعیت نو یا واقعیتِ انسانیتیافتهئی که انسان آن را پدید میآورد، با فرا رفتن از واقعیت بیرونی یا انسانیت بخشیدن آن؛ و سوم واقعیتِ انسانی، که از طریقِ واقعیت بیرونی انسانیت یافته پرتو میافکند و ...
داستان نویسی از جنگ دوم جهانی به بعد به گونه ای است كه نمی توان آن را در یك طبقه مشخص گنجاند: این رشته ادبی بسیار متنوع و دارای جنبه های چندگانه است. جریان های بین المللی مانند اگزیستانسیالیسم اروپائی و رئالیسم جادویی آمریكای لاتین به آن حیات تازه ای داده ، و در همان حال عصر الكترونیك نیز دهكده جهانی را به ارمغان آورده است. زبان محاوره ای تلویزیون نیز زندگی تازه ای به سنت شفاهی بخشیده و سبك شفاهی وسائل ارتباط جمعی و فرهنگ عامه به نحو روز افزونی بر داستان سرائی اثرگذاشته است و ...
با آن که ميرزا فتحعلي آخوند زاده و ميرزا آقا تبريزي حركت هايی را در جهت تئاتر امروزی راه انداختند، اما تئاتر ملي در 1292 آغازي است بر حركت هاي مدرن تئاتر ايران. حركتي كه به همت
اصطلاح پستمدرنیسم را میتوان تعبیر گستردهای در مطالعات ادبی و اجتماعی و فرهنگي دانست که متفکرانی که به نحوی درصدد پاسخگویی به مدرنیسم هستند، آنرا بهکار میبرند. لیکن هریک از این متفکران درک متفاوت و بعضاً متضادی از مدرنیسم دارند. یکی از بارزترین ویژگی و شاخصۀ دوران مدرنیته را میتوان رشد و گسترش علم و عقل به مثابه ابزاری برای درک و تبیین جهان دانست. موفقیتها و دستآوردهای پیروزمندانۀ حاصل از کاربرد عقلانی علم درباره طبیعت و پیشرفتها و ترقیات پیامد آن در این حوزه، این باور را در پی داشت که رویکردهای عقلانی و علمی در برخورد با حوزههای مختلف اجتماعی بهویژه در برخورد با اقتصاد، سیاست، جامعه و اخلاقیات تضمینگر پیشرفت و ترقی در این حوزهها بهشمار میروند. علم و عقل قادر به ارائه اصول و مبانی مستدل، متقن، عیّن و همگانی هستند، مبانی و اصولی که به مدد آنها میتوان اصلاحات اجتماعی ،فرهنگي و اخلاقی را تقویت نمود و...
بينا متنيت (Intertextualite) واژهاي است كه توسط يولياكريستوا در پي مطالعة آثار ميخائيل باختين ابداع و سپس به يكي از روشهاي مطالعاتي در حوزههاي گوناگون معرفتي به ويژه ادبيات و هنر تبديل شد. براساس نظرية بينامتني كه توسط شخصيتهايي همچون رولان بارت، فيليپ سولر، ميكائيل ريفاتر و لوران ژني تكميل شد هر متني بر پاية متنهاي پيشين بنا ميشود. به بيان ديگر هيچ متني عاري از تاثيرات متنهاي پيشين نيست و به گفتة صريح بارت «هر متني بينامتن است.» مباحث بينامتني از كريستوا تا ريفاتر داراي گوناگونيهايي است كه به طور مثال گاهي بينامتنيت در خلق اثر وگاهي نيز در عرصة دريافت اثر مورد توجه قرارگرفته است. مباحث بينامتنيت نظر بسياري از پژوهشگران را جلب كرد و در شاخههاي گوناگوني همچون بيناگفتماني، بينافرهنگي و ترامتني ادامه پيدا كرد و...
به دلیل فیلترینگ وسیع این روزها، این وبلاگ تا اطلاع ثانوی بدون عکس و تنها با متن می آید ...