نشان افتخار

داستانی از گی دو موپاسان با ترجمه محمد قاضی: اشخاص ، با غریزه ی تفوق جویی و برتری خواهی به دنیا می آیند و چون به اندیشیدن و سخن گفتن و اندیشیدن آغاز می کنند ، این غریزه به صورت ذوق و استعداد یا هوس بیدار شده ای تجلی می کند .  آقای " ساکرمان " از آغاز کودکی یک فکر بیشتر به سر نداشت و آن اینکه نشان افتخار بگیرد . و قتی بچه بود ، مثل بچه های دیگر که کلاه کپی به سر می گذارند صلیبی رویین به شکل نشان " لژیون دونور " به خود آویزان می کرد و در کوچه ها با غرور و تفرعن تمام دست با دست مادرش می داد و سینه ی کوچکش را که مزین به نوار قرمز و ستاره ی فلزی بود سپر می کرد و ...

ادامه نوشته

مسخ هدایت از مسخ

مقاله ای از دکتر نسیرین رحیمیه : هنگامی‌که سخن از همانندی‌های میان صادق هدایت و فرانتس کافکا به میان می‌آید، خطر پیش آمدن این فکر هست که هدایت عمیقاً تحت‌تأثیر کافکا بوده است. امّا اگر بتوان این فکر را کنار گذاشت، می‌توان راهی را ترسیم کرد که هدایت از آن به کشف یک روح خویشاوند در کافکا رسیده است. نکتة اساسی بحث من این است که اگر هدایت تحت‌تأثیر کافکا بوده، در مطالعاتش، باید به این یقین رسیده باشد که خود کافکا دچار مسخ شده است. کافکایی که هدایت به خوانندگان ایرانی خود معرفی می‌کند، انعکاسی از زیبایی‌شناسی و تلاش‌های ادبی خود هدایت است و ...

ادامه نوشته

محاکمه

داستانی از اسلاومير مروژك: سرانجام تلاش‌هاي فراوان و كار بي‌وقفه‌ي گروهي به ثمر رسید. لباس همه‌ي نويسندگان را هماهنگ كردند و به آنها درجه و تشكيلات سازمان خاصي تعلق گرفت. به اين ترتيب سردرگمي، نبود معيار و گرايش‌هاي ناسالم و ايهام در هنر به يكباره و براي هميشه از جامعه رخت بربست و خيال همه راحت شد. لباس يك‌شكل نويسندگان را در مركز طراحي كردند. تقسيم مناطق و بخش‌ها و انجمن‌ها و ترتيب اعطاي درجه نتيجه‌ي تلاش‌هاي مقدماتي شوراي عالي انجمن نويسندگان بود. همه‌ي اعضا از آن پس شلوار گشاد ارغواني با يراق رنگي، نيم‌تنه‌ي سبز با واكسيل و حمايل مي‌پوشيدند و ...

ادامه نوشته

نویسندگان و ایدئولوژی

مقاله ای از جورج اورول با ترجمه عزت الله فولادوند: موقعیت نویسنده در عصر کنترل دولتى موضوعى است که نسبتاً فراوان درباره آن بحث شده است، هر چند اغلب دلایل و شواهد احتمالاً مرتبط با آن هنوز در دست نیست. در اینجا نمى‏خواهم در رد یا قبول پشتیبانى دولت از هنرها عقیده‏اى ابراز کنم؛ فقط مى‏خواهم بگویم اینکه چه نوع دولتى بر ما حکومت مى‏کند بعضاً به فضاى روشنفکرى حاکم بستگى دارد، یعنى، در متن بحث کنونى، از بعضى جهات وابسته است به موضع و نگرش خود نویسندگان و هنرمندان و به اینکه آیا حاضر باشند روح لیبرالیسم را زنده نگهدارند یا نه. اگر ده سال دیگر ببینیم که در برابر کسى مانند و ...

ادامه نوشته

ساعدی، مدرن‌تر از بیضایی و رادی

گفتگو با رضا براهنی: در دهه چهل، سه نفر شخصیت‌هایی خیلی برجسته در نمایشنامه‌نویسی ایران پیدا کردند. ساعدی بود، بیضایی و اکبر رادی و دیگرانی که شما اسم بردید، همه‌شان قطعات و نمایشنامه‌هایی را روی صحنه آوردند و در این هیچ تردیدی نیست که بعضی از آنها از لحاظ خصایص نگارش شاید مدرن‌تر از این سه نفر بودند. ولی گیرایی این سه نفر برای جامعه ایرانی در آن دوره و هر کدام البته با خصایص خودشان کاملاً متفاوت با بقیه بود. بیضایی که فقط به کار تئاتر پرداخته یا نگارش درباره تئاتر مثل تاریخ تئاتر و تاریخ نمایش که نوشته و رادی درست است که چند تا قصه کوتاه هم نوشته و شاید قصه بلند هم نوشته باشد چون دیده‌ام و ...

ادامه نوشته

سرگذشت نثر معاصر

پژوهشی از محمدعلی سپانلو: انقلاب مشروطیت ایران مرحله ی نهایی یک تحول دراز فکری بود. پس از دو شکست ایران از روسیه ی تزاری، در زمان فتح علی شاه قاجار، به جامعه ی نیم خفته ی آن زمان ایران هشداری داده شد و لزوم تجدد، جوابی بود به مسایل حل نشده ی یک کشور عقب مانده ی آسیایی در برابر فن شناختی برتر مغرب زمین. این است که نخستین بار به همت عباس میرزا محصلینی به فرنگستان اعزام شدند. اما برای تجدد لازم بود که فرهنگ جدیدی در جای خود پا بگیرد و متخصص و کارشناس بومی تربیت کند. اقدامات امیر کبیر از جمله تاسیس دارالفنون واکنشی در برابر این نتیجه گیری منطقی بود و ...

ادامه نوشته

پارک کیو

داستانی از ویرجینیا وولف: درمیان باغچه‌ی بیضی شکل، شاید یک‌صد ساقه‌ی باریک گل روییده بود که در نیمه‌راه‌شان به بالا، در برگ‌های قلب یا زبان‌شکل گسترده می‌شدند و در نوک، گلبرگ‌های سرخ، آبی یا زرد، با لکه‌های رنگی افراشته می شدند، و از روشنایی سرخ، آبی یا زرد دهانه، پرتو مستقیمی ساطع می‌شد که انگار با گرد طلا زبر و در انتها اندکی پخش شده بود. گلبرگ‌ها آن‌قدر انبوه بودند که در نسیم تابستانی تکان بخورند و وقتی به حرکت درآمدند، نورهای سرخ، آبی یا زرد، یکی پس از دیگری از روی هم بگذرند و روی یک اینچ از خاک قهوه‌یی زیرشان لکه‌یی از رنگ مرطوب ایجاد کنند و ...

ادامه نوشته

فرويد و فهم هنر

مقاله ای از ريچارد ولهايم : فرويد مقاله هوشمندانه و روشنگرش در باب مجسمه موسى اثر ميكل‏آنژ را با عذر و توجيهى آغاز مى‏كند و مى‏گويد كه دانشش از هنر، بيش از فردى عامى يا غيرحرفه‏اى نيست؛ و در نگرشش نسبت به هنر يا در شيوه‏اى كه جذابيتهاى هنر را تجربه مى‏كند، در هيچ‏يك، تخصصى ندارد. فرويد چنين ادامه مى‏دهد: مع‏الوصف، آثار هنرى تأثير عميقى بر من مى‏گذارند، خصوصاً ادبيات و مجسمه‏سازى بيش از نقاشى چنين تأثيرى بر من دارند. تأمل در اين آثار سبب مى‏شود ساعاتى طولانى را برابر آنها بگذرانم، درحالى‏كه سعى مى‏كنم آنها را به شيوه خاص خودم درك كنم؛ يعنى براى خودم توضيح دهم كه تأثير آنها برخاسته و ...

ادامه نوشته

اَده

داستانی از مهشید امیرشاهی: مادر حسن، خياط سرخانه بود و برای خانواده های محترم و سرشناس لباس می دوخت. در واقع به اسم، خياط سرخانه بود و در عمل، فقط برای اندازه گيری به خانه ها می رفت و بقيه كارها را در منزل خودش انجام می داد. با پولی كه از اين راه به دست می آورد، پسر و دخترش را بعد از مرگ شوهر اداره می كرد. از وقتی كه دخترش توانسته بود سوزن دست بگيرد، پای لباس ها را كوك زده بود و از وقتی حسن خيابان ها را از يكديگر تميز داده بود پادوی مادرش شده بود - لباس های دوخته و آماده را می برد در خانه ها تحويل می داد. حتی وقتی كه حسن خيلی كوچك بود، مادرش از يكدندگيش شكايت داشت و ...

ادامه نوشته

نگاهی به تاریخ نمایش و نمایش نامه در ایران

پژوهشی از دکتر احمد محمدی: قدمت نمایش درایران را اگر بخواهیم از دوران پیش از اسلام بررسی كنیم، باید بحث خود را از نمایش‌های آیینی كه به داستان سوگ سیاوش و كین ایرج معروف شده است آغاز کنیم. بنابر آن چه در آثار بر جای مانده از ادبیات كهن ایران و شاهنامه فردوسی و اشاره‌هایی كه در برحی از کتاب های تاریخی ایران آمده (۱)، این مراسم هرسال در زمانی معین برگزار می‌شده است و در دوره ی اسلامی چون با سنت‌ها و آیین‌های «گبركان» مخالفت می‌شد به تدریج رنگ اسلامی گرفت و با روی كارآمدن مذهب تشیع به تعزیه ی حسین و یارانش تغییر شكل داد. درباره ی زمان آغاز تعزیه میان پژوهشگران اختلاف نظر هست، گروهی به استناد و ...

ادامه نوشته

چتر

داستان از ياسوناری کاواباتا: باران بهاری آن‌قدرها نبود که جايی را خيس کند. بيش‌تر به سبکی مه می‌مانست و اين‌قدری بود که پوست صورت را کمی مرطوب کند. دختر بيرون دويد و چتر را دست پسر ديد. «اوه، بارون می‌آد؟» پسرک همان‌طور که از جلوی فروشگاه می‌گذشت چترش را باز کرد؛ البته بيش‌تر برای پنهان کردن کم‌رويی‌اش تا در امان ماندن از باران. با اين‌همه بی‌صدا چتر را طرف دختر گرفت. دخترک فقط يک شانه‌اش را زير چتر نگه داشت. پسر داشت خيس می‌شد، اما نمی‌توانست خودش را بيش از اين به دختر نزديک کند و ازش بپرسد آيا با او زير چتر می‌آيد. دختر بااين‌که می‌خواست دستش را روی دست پسر بگذارد و ...

ادامه نوشته

ویژگی های نوزایی ادبی در دوران مشروطه

بخش نخست؛از دوران مشروطیت تا سال ١٣۰۰ خورشیدی (روز مشروطیت : ١۴ مرداد  ١۲۸۵ ) :برخورد اقتصادی و فرهنگی با غرب که از نیمه ی دوم سده ی نوزدهم میلادی به شدت و به طور گسترده رو به فزونی گذاشت، یکی از عوامل اصلی ممالک مشرق زمین و از جمله ایران در گذر از حیات سنتی به حیات نوین خود بود. ادبیات نیر تحت تاثیر این جریان قرار گرفت. دانش زبان و ادبیات اروپایی، تعلیم و تربیت غربی و همپای آن ایجاد امکانات در زمینه ی تکنولوژی، علوم طبیعی و علوم اجتماعی و بازتاب همه ی این ها در زندگی روزمره، برای ادبیات ایران جریانی بود که در سایه ی آن آوار حقایقی که برای چندین هزار سال پذیرفته شده بود و ...

ادامه نوشته

نیمایوشیج؛ هوشیار زمانه ...

گفت‌وگوی بیرنگ کوهدامنی با سیاوش کسرایی: بعد از نیما اوزان شعر فارسی نیز دگرگونی‌ها یافت. نیما وزن شعر را از دایره‌ی مسدود عروضی رها کرد. دیگران به آن پیچ و تاب‌های مناسب دادند و این کار هنوز ادامه دارد و از آن میان اوزانی که بیشتر شعر را به زبان محاوره نزدیک می‌کند مرا خوشایندتر است. البته در بی‌وزنی (مقصود وزن عروضی است) هم آزمون‌هایی شده که پاره‌ای نمونه‌های آن بدیع و گیراست. یکی دیگر از گسترش‌های شعر پس از نیما، کشیده شدن شعر نو به همه‌ی زمینه‌های زندگی است. اولاً شعر روستایی نیما کم‌کم شهری می‌شود و سپس برای همه‌ی مقاصد و نیات فردی و اجتماعی به کار گرفته می‌شود و ...

ادامه نوشته

داستان "پاورقی" در ایران

داستان شكل گیری ادبیات عامه پسند امروزی در ایران، خودش به یك داستان عامه پسند دیگر شبیه است. داستانی كه برای فهم و شناخت به تر موقعیت عامه پسند های امروزی حتمن باید سری هم به آن زد. ما این جا فقط خلاصه ی داستان را تعریف كرده ایم، با معرفی چند كاراكتر اصلی داستان كه خودشان از داستان نویس های قهار روزگار بوده اند. به قول كورت ونه گات: بله، رسم روزگار چنین است! رمان های عامه پسند نوین، از پاورقی ها آغاز شدند. پاورقی های یكی دو صفحه ای كه نخست در مجله های خانوادگی چاپ می شدند و بعدها به كتاب تبدیل می شدند. روزنامه نگاری و نویسندگی به شكل امروزی اش در ایران و ...

ادامه نوشته

پیشینه ی تئاتر ایران در ادبیات فارسی

مقاله ای از شفیعی کدکنی: پيشينه اين بازى و جزیيات آن را برخی از پژوهندگان در سده های هفتم و هشتم جست و جو كرده اند. احمد تيمورپاشا (۱۲۸۸ـ ۱۳۲۸ ق) پژوهشگر مصرى نمونه اى از "بازى خيال" يا به تعبير عرب ها «خيالُ الظِّل» را در كتابى به همين نام گردآورى كرده و خلاصه اى از كتابِ او را استاد عباس زرياب خويى در كتاب آينه جام، (برگ های ۳۴۳ ـ ۳۴۵)، نقل كرده است و در مجموع مى تواند بدين گونه فشرده شود كه اين بازى به نظر او يك بازى هندى بوده كه در كشورهاى ديگر از جمله مصرِ دوره ی ايّوبيان و مماليك رواج يافته و در خانه اى چهارگوشه كه سقف چوبى داشته اجرا مى شده است. پرده اى از يك طرفِ اين خانه مى آويخته اند و در فاصله ی آن جا كه بينندگان نشسته اند و ...

ادامه نوشته

بگو مرا نکشند ...

داستانی از خوان رولفو با ترجمه عبدالله کوثری: خوستینو! به‌اشان بگو مرا نکشند. برو به اشان بگو. محض رضای خدا! به اشان بگو. بگو خواهش می‌کنم. محض رضای خدا." "نمی توانم. یک سر گروهبانی آنجاست که حاضر نیست اسم تو را بشنود." "کاری بکن که به حرفهات گوش کند. به هر زبانی که بلدی به‌اش بگو همین قدر که ترساندنم برای هفت پشتم کافی‌ست. به‌اشان بگو خواهش می‌کنم. محض رضای خدا." "آخر حرفشان فقط ترساندن تو نیست. انگار راست راستی قصد دارند بکشندت. من هم خوش ندارم بروم آنجا." "یک دفعه دیگر هم برو. فقط یک دفعه. ببین چه کاری ازت ساخته‌ است.""نه. خوش ندارم بروم. چون آن وقت می‌فهمند من پسر توام و ...

ادامه نوشته

چرا می نویسم

مقاله ای از جورج اوروول: از همان بچگي، شايد پنج يا شش سالگي، مي‌دانستم كه وقتي بزرگ شدم بايد نويسنده شوم. از هفده تا بيست و چهار سالگي سعي كردم اين فكر را كنار بگذارم ولي با علم به اين كه دارم به فطرت واقعي خودم بي‌‌حرمتي مي‌كنم و دير يا زود بايد بنشينم و كتاب بنويسم، نويسنده شدم. من بچه وسطي بود، بين ما سه نفر هر كدام پنج سال فاصله بود و من تا هشت سالگي به ندرت پدرم را مي‌ديدم. به اين دليل و دلايل ديگر، تقريباً تنها بودم و چيزي نگذشت كه بدعنق شدم كه باعث شد در تمام طول دورة مدرسه مورد توجه نباشم. عادت بچه‌هاي تنها را داشتم كه داستان مي‌سازند و با يك فرد خيالي صحبت مي‌كنند و آن اوايل فكر مي‌كردم و ...

ادامه نوشته

جعفر خان از فرنگ برگشته

نمایشنامه ای از حسن مقدم: داستان نمایش از این قرار است كه جعفرخان فرزند یكی از اعیان تهران پس از هشت سال به ایران برگشته است، مادرش مصمم است زینب دختر عمویش را به عقد وی درآورد تا ببیند: ببیندد دور ورش هفت هشت تابچّه جیر و یر می كنند، بدوند جیغ بزنند، شلوغ كنند و آن وقت بمیرد، و«زینب» به درد این كار می خورد، زیرا هر چیزی را كه زن برای راحتی شوهرش باید بداند، می داند “می تونه توی خونه كمك بكنه، سبزی پاك كنه، چیز میز وصله كنه، اطو بكشه، قرآن بخونه، وسمه بكشه، حلوا بپزه، فال بگیره، جادو بكنه....” اصلاً افراد این خانواده، همه از زن و مرد به طلسم و جادو و جنبل و صبر و جخد و نظر قربانی و قمر در عقرب اعتقاد دارند و ...

ادامه نوشته

هنر بدون آزادی می‌ميرد

متن سخنرانی سيمين دانشور در انیسیتو گوته: با اين كلمه متين آغاز می‌كنم كه "اشرح لی صدری ويسر لی امری و حل عقده من لسان ليفقهوا قولی" و دعايم برای همه شما اينست كه سينه‌هايتان گشاده باد و گفته‌هايتان حجت . قصد دارم مسائل هنر معاصر را در جهان و در كشورهای جهان سوم و از آن جمله در كشور خودمان به‌اختصار بررسی كنم . در "اوپانيشادها" تدوين شده در هزاره اول پيش از ميلاد مسيح در هند، به‌اين پرسش ازل و ابد برمی‌خوريم: عالم از چه بوجود می‌آيد و به‌چه منتهی می‌شود و اين پاسخ ازل و ابد را هم می‌خوانيم كه عالم از آزادی بوجود می‌آيد، درآزادی می‌آسايد و درآزادی منحل می‌گردد و ...

ادامه نوشته

مرگ

داستانی از توماس مان : اکنون‌ پاییز فرا رسیده‌ است‌ و تابستان‌ نیز دیگر بازنخواهد گشت، هرگز بار دیگر تابستان‌ را نخواهم‌ دید ... . دریا خاکستری‌ و آرام‌ است‌ و باران‌ لطیف‌ و غم‌انگیزی‌ می‌بارد. امروز صبح‌ با دیدن‌ این‌ها، تابستان‌ را وداع‌ گفتم‌ و پاییز را سلام‌ دادم، چهلمین‌ پاییز زندگانیم‌ را، که‌ به‌ راستی‌ ناخواسته‌ تا به این‌جا رسیده‌ است‌ و ناخواسته‌ نیز روزی‌ را به‌ همراه‌ خواهد آورد که‌ تاریخ‌ آن‌ را گاه‌ و بی‌گاه‌ به‌ آرامی‌ نزد خود زمزمه‌ می‌کنم، با احساسی‌ توأم‌ با احترام‌ باطنی‌ و هراس و ... 

ادامه نوشته

توپ لاستیکی

نمایش در یك پرده از صادق چوبک:
آدمهای نمایش:
میرزا محمد خان دالكی وزیر كشور
مهتاب زن دوم او
سرتیپ مهدیخان ژوبین نژاد داماد دالكی
پوران دختر دالكی (از زن اول)
فرهاد میرزا پینكی مدیركل وزارت پیشه و هنر (شوهر پوران)
اسدالله خان سوسو سرهنگ شهربانی (برادر مهتاب)
خسرو پسر دالكی (از زن اول، شاگرد حقوق) و ...
ادامه نوشته

آقای نویسنده تازه كار است

داستانی از بهرام صادقی: «آقای نویسنده تازه كار است». اما خواهش می كنم، از حضورتان صمیمانه خواهش می كنم، كه فراموش نكنید عنوان داستان این نیست، چیز دیگری است: «آقای اسبقی بر می گردد». البته من هم با شما هم عقیده ام كه نویسنده در نامگذاری سلیقه به خرج نداده است؛ اما به حقیقت سوگند می خورم كه این حرف را نه برای خوشامد شما می زنم و نه برای آنكه با بدگویان همداستان شوم و به نویسنده بتازم. این را می دانید كه دنیای ما دنیای آشفته ای است و صلاح هچكس در این نیست كه بكوشد تا آن را آشفته تر كند. در این جنگل تو در توی در هم برهمی كه مسكن ماست بیش از هر چیز به تفاهم احتیاج داریم، به اینكه همدیگر را بشناسیم و ...

ادامه نوشته

پست مدرنيزم

مقاله ای از احسان یار شاطر: براي کساني که هنوز به نظمي و منطقي درکار دانش معتقدند و خرد را راهنمايِ درستِ انديشه آدمي مي شمارند هرج و مرجي که در چند دهه گذشته گاه در هنر و نقد ادبي و تاريخ نگاري و فلسفه و برخي رشته هاي دانش مانند مردم شناسي پيش آمده، و غالباً به عنوان انديشه پيشرو قلمداد مي شود، مايه شگفتي است. دراين موارد گويي حدّ و بند را از دست و پاي هنرمند و شاعر و فرضيه ساز و نظريه پرداز برداشته اند و نوعي «خان خاني» در عالم انديشه و هنر رواج گرفته و «مُد» روز شده. پريشيدگي غالباً زير عنوان «ساختار شکني» (deconstructionism) و يا عنوان مبهم و کِش دار «پست مدرنيسم» صورت مي گيرد و ...

ادامه نوشته

نخستین گام های زنان در ادبیات معاصر ایران (٢)

پژوهشی از حسن میرعابدینی: به طور کلی زن در ادبیات فارسی مقام شایسته ای نداشته است. شعر كلاسیك ایران زن را به صفت یار و دلدار و دلبر شناخته و اغلب از او به بی وفایی و مكر و خیانت یاد كرده است و در دیوان های شاعران و كتاب های نویسندگان بسیار به ندرت می توان به وصف زنان خوب و فرمانبر و پارسا برخورد. در سرتاسر دوره ی سلطنت قاجار، نامی از زن و حقوق و آزادی زن نیست و هر چند به كنایه نیز ذكری از این مقوله نمی رود. سفرهای ناصرالدین شاه به فرنگ و تحولات نسبی كه در نتیجه ی آشنایی شاه و رجال ایران به اوضاع اروپا در كشور پدید آمد، هیچ گونه تغییری در سرنوشت زن ایرانی به وجود نیاورد و ...

ادامه نوشته

نخستین گام های زنان در ادبیات معاصرایران (١)

پژوهشی از حسن میرعابدینی: از دوره ی قاجار تا سال ١۳٢٠ش (سقوط رضا شاه)، كه دوره ی پيدايش ادبيات معاصر ايران است، شمار نويسندگان زن در حدی نيست كه بتوان از كار آنان به‌عنوان يك جريان ادبی قابل توجه ياد كرد. در آن دوره ی زمانی، محدوديت‌های اجتماعی، خانوادگی، تحصيلی و شغلی، فضا را برای آفرينش های زنانه تنگ می ‌كرد. زنان يا چنان گرفتار امور خانه بودند كه نمی ‌توانستند كارهايی  را هم كه توانايی خلقشان را داشتند بيافرينند و يا هنوز به صرافت داستان‌نويسی نيافتاده بودند. برخی هم كه می ‌نوشتند، موجوديت خود را پشت نام‌های مستعار پنهان می ‌كردند. فضا چنان بود كه آنان اگر هم می ‌خواستند، به نوشتن ترغيب نمی ‌شدند و  ...

ادامه نوشته

رابطه‌ی  «نشستن» و قصه نوشتن ؟!

بخشی از گفت و شنود علی‌اصغر ضرّابی با بهرام ‌صادقی: ... بله، افسوس که خوب شروع شد و ناگهان، یا شاید هم به‌تدریج، فروکش کرد. «دهخدا» در «چرند و پرند» چنان حدت ذهن، تیزبینی و ایجاز و طنز جالبی را نشان می‌دهد که آدم آرزو می‌کند ‌‌ای کاش به داستان‌نویسی می‌پرداخت، یا حتا «چرند و پرند» را مثلن به ‌صورتی دیگر ادامه می‌داد ولی نه، چه می‌بینیم؟ تحقیق و تتبع... عکسی از آن مرحوم دیده‌ام که خیلی گویا و رقت‌آور است. دهخدای پیر با زیرشلواری روی تشک نشسته و کاغذ را روی زانو گذاشته و دورش را مقدار زیادی کاغذ (گویا به آن ها فیش می‌گویند) فرا گرفته است. حتا در عکس معلوم می‌شود که زیر شلواری‌اش از پارچه‌های معمولی راه‌راه است و ...

ادامه نوشته

یک گل سرخ برای امیلی

داستانی از ویلیام فاکنر با ترجمه نجف دریابندری: وقتي که ميس اميلي گريرسن مرد، همۀ اهل شهرِ ما به تشييع جنازه‌اش رفتند. مردها از روي تاثر احترام‌آميزي که گويي از فروريختن يک بناي يادبود قديم در خود حس مي‌کردند، و زن‌ها بيشتر از روي کنجکاوي براي تماشاي داخل خانة او که جز يک نوکر پير - که معجوني از آشپز و باغبان بود - دست‌کم از ده سال به اين طرف کسي آنجا را نديده بود. اين خانه، خانة چهارگوش بزرگي بود که زماني سفيد بود، و با آلاچيق‌ها و منارها و بالکون‌هايي که مثل طومار پيچيده بود به سبک سنگين قرن هفدهم تزيين شده بود، و در خياباني که يک وقت گل سرسبد شهر بود قرار داشت. اما به گاراژها و انبارهاي پنبه دست‌درازي کرده بودند و ...

ادامه نوشته

شعرم می‌توانست خیلی بهتر باشد و ...

گفت‌وگوی م.آزاد و فروغ فرخ‌زاد: گفت‌وگوی م.آزاد و فروغ نخستین باز در کتاب آرش- شماره‌ی ۸- تابستان ۱۳۴۳- منتشر شد. در این گفت‌وگو فروغ از آشنایی‌اش با نیما و تأثیری که نیما بر اندیشه و شعرش گذاشت می‌گوید، نظر خود را درباره‌ی اهمیت وزن در شعر بیان می‌کند،  از مسیر رشد و تکامل شعرش می‌گوید و از ویژگی‌های شعرش، به بحث درباره‌ی اهمیتی که واژه‌ها و زبان برایش دارند می‌پردازد، و در مقام منتقد صمیمانه و صادقانه دفتر شعر "تولدی دیگر" را نقد و بررسی می‌کند. گفت‌وگوی م.‌آزاد و فروغ که گفت‌و‌گو بین دو شاعر نیمایی با زبان‌های صریح و صمیمی است، گفت‌وگویی خواندنی و جذاب است و ...

ادامه نوشته