لکان و تفاوت جـنسی

مقاله ای از شان هومر: موضوع تفاوت جنـسی به احتمال زیاد یکی از پیچیده ترین و موردبحث ترین حوزه های روانکاوی لکانی است . تفکر لکان درباب تفاوت جنـسی میتواند به دو مرحله تقسیم شود . اولی تفاوت جنسی را در ارتباط با ذکر تعریف میکند : مردانگی از حیث داشتن فالوس تعریف میشود ، درحالی که زنانگی از حیث بودن فالوس . آنچه که در ارتباط با این موضع اهمیت دارد این است که ذکر یک خدعه است ؛ مردان نمیتوانند ذکر را داشته باشند به همان نسبت که زنان نمیتوانند ذکر باشند . در مرحله دوم کار لکان ، او بیشتر بر مردانگی و زنانگی بعنوان ساختارهائی که هم بر روی مردان و هم زنان گشوده هستند ، متمرکز میشود . بدین معنا او از “ذکرمحوری” نظریه اولیه اش دور میشود و بطور آشکار تلاش میکند تا آرزومندی زنانه را توضیح دهد . این چنین ، در لکان متاخر ، زنانگی و مردانگی در ارتباط با نوع ژوئیسانسی که فرد قادر به تحصیل آن است تعریف میشوند . مردانگی بوسیله ژوئیسانس فالیک که همیشه شکست میخورد تعریف میشود و ... 

ادامه نوشته

خطابه ی ژاک دریدا بر مزار لوئی آلتوسر

من پیشاپیش چنان می نمود که می دانستم امروز نه توان سخن گفتن خواهم داشت و نه یافتن واژه ها. پس عذر مرا بپذیرید اگر از روی متن می خوانم، و نیز عذر مرا بپذیرید اگر آن چه می خوانم آن چیزی نیست که باور دارم می باید بگویم (آیا کسی می داند که در چنین لحظه ای چه باید بگوید؟)، ولی صرف این‌که خاموشی راه آن را نیابد که در هرچیز دیگری کرانه کند کافی است. تنها خُردک شَرری چند از آن چه می ‌توانستم از خاموشی اش برهانم, آن‌ هم در ‌حالی‌ كه در مغاكی گرفتار‌ آمده بودم که در اعماق آن من نیز بی ‌شك همچون شما، دچار وسوسه ی دیده‌ فرو‌پوشیدن از یک چنین لحظه‌ ای می ‌شدم. از مرگ لویی دیروز آگاه شدم زمانی كه از پراگ باز می ‌گشتم، شهری كه نام اش حتی هم اینک در نظرم فجیع می آید، حتی قدری اِداناشدنی. اما می دانستم که وقتی بازمی گردم باید با او تماس بگیرم و ...

ادامه نوشته

نيچه، زندگي، تراژدي و درام ديونيزوسي

نيچه، از آن دست متفكراني است كه عموماً بعد از مرگ شناخته مي‌شوند. انديشه‌هاي او تبيين‌گر نظام‌هاي فكري مسلط و گوناگوني است كه، در قرن بيستم به عرصه ظهور رسيدند. درك نيچه از قدرت، زبان، ‌ارزش‌هاي اخلاقي، حقيقت، مسيحيت، نيست‌انگاري1، تاريخ، تراژدي، انسان و سرنوشت بشري، همه و همه، الهام‌بخش متفكران اين قرن قرار گرفته است. آثار او به دفعات مورد تفسير و تحليل قرار گرفته‌اند و محققاني با شيفتگي، شخصيت اين مرد منزوي، بيمار و جسور را كه نگاه تلخ، هولناك و هشداردهنده خود را در ابتداي قرن بيستم، رو به عصري پرتضاد و كشاكش رها كرد، موضوع مطالعات و تحقيقات پردامنه خود قرار دادند و ...

ادامه نوشته

درآمدی بر اندیشه های ولتر

فرانسوا ماری اروئه[۱]،ملقب به ولتر[۲](۳۰مه ۱۷۷۸-۲۱نوامبر ۱۶۹۶)، نویسنده، مقاله نویس، معتقد به وجود خدا و بی اعتقاد به دین، فیلسوف و روشنفکر فرانسوی، بیشتر به دلیل بذله گویی، حدت ذهن و دفاع از آزادیهای مدنی از جمله آزادی دین و حق محاکمه عادلانه،اشتهار یافته است. وی، به رغم سانسور فراوان و بیداد قوانین ناعادلانه در فرانسه، پشتیبان آشکار اصلاحات اجتماعی است. ولتر، فیلسوفی جدلی و انتقادی است، که بیشتر به انتقاد کوبنده از دگماتیسم حاکم بر کلیسای مسیحی و نهادهای فرانسوی زمان خویش می پردازد. ولتر در زندگی خصوصی خویش،علاوه بر کتب و مقالات،دارای نامه های خصوصی فراوانیست که مجموع آنان به بیست و یکهزار بالغ می گردد و ...

ادامه نوشته

دوستي و قهر دو فيلسوف

گفتگو با ران ارونسون، محقق آثار سارتر : ران ارونسون را در دنياي انگليسي‌زبان به‌عنوان برترين محقق فلسفه ژان پل سارتر مي‌شناسند. او روزگاري آن قدر به سارتر و انديشه ی او دلبسته بود كه يكسره آلبر كامو را نفي كند، مثل همه طرفداران سارتر، اما حالا‌ رفته رفته همه چيز تغيير مي‌كند. از پايان جنگ سرد به اين سو، ارونسون هم مثل خيلي‌هاي ديگر پي مي‌برد كه اين دنيا سياه و سفيد نيست و مي‌توان هم سارتر را دوست داشت و هم كامو را؛ آسمان هم به زمين نمي‌رسد. اما جدال سارتر و كامو نمادي از دوگانگي و فلسفه خير و شري است كه در تمام سال‌هاي پس از جنگ جهاني تا سقوط نظام كمونيستي شوروي بر دنيا حاكم شده ‌بود و ...

ادامه نوشته

انتلکتوئل کجا، روشنفکر کجا؟!

اگر می خواهید من خیال کنم که شما دوست من هستید، لطفاً هیچوقت صفت «روشنفکر» و «انتلکتوئل» به من نچسبانید، چون من تازگیها خیلی بیشتر از گذشته نسبت به این دو تا کلمه حسّاسیت پیدا کرده ام. جوان که بودم، خیال می کردم معنی این کلمه ها را می دانم، امّا خیلی طول کشید تا فهمیدم که آدم می تواند «انتلکتوئل» باشد، امّا «روشنفکر» نباشد، در صورتی که در مدرسه و دانشگاه، و در کتاب و روزنامه و رادیو به ما این طور فهمانده بودند که «انتلکتوئل» یعنی «روشنفکر». لابد خیلیها این را می دانستند که کلمۀ «روشنفکر» اوّل به صورت «منوّر الفکر» در جاهایی مثل ترکیه و ایران و مصر باب شد و ...

ادامه نوشته

نه، عصیان آغاز می شود ...

albert camus آلبر کامونگاهی به جهان ...متن عصیانگر نوشته « آلبر کامو » ترجمه « مهستی بحرینی » :
« عصيانگر كيست؟ كسي كه نه مي گويد. اما به رغم رد كردن، كناره نمي گيرد. نيز او كسي است كه از آغاز نخستين حركت خود، آري مي گويد، برده اي كه در سراسر عمرش فرمان برده است، ناگهان مي بيند كه نمي تواند كه فرمان تازه  اي را بپذيرد ... »
« عصيانگر »؛ كسي كه رو بر مي گرداند، انسانی که نه می گوید و طغیان می کند چون وجود و حضور و هویتش پس این طغیان معنا و تعریف می شود. با آن که می داند هر ارزشي عصيان به دنبال ندارد، اما با هر جنبش  عصيانگرانه اي، به طور ضمني، به ارزش استناد مي جويد. « ... ترجيح مي دهد ايستاده بميرد تا اينكه زانو زده زندگي كند.» و ...

ادامه نوشته

در پاسخ به پرسش: روشنگری چيست؟ (2)

اما برعکس، همين کشيش به عنوان پژوهشگری که از طريق نوشتههای خود با عموم سخن  میگويد،  که اين عموم میتواند حتی مردم کل جهان نيز باشد، در به کارگيری خرد خود به طور عمومیاز آزادی نامحدودی برخوردار است تا بتواند تواناييهای عقلانی خود را به کار برد و هر آنچه را در ذهن دارد بيان کند. زيرا حتی اگر قيمهای دينی مردم،  خود بخواهند که  صغير بمانند،  بيهوده است و اين خواست آنان فقط امور بيهوده را تداوم میبخشد. اما آيا انجمنی از کشيشان  يا مجمعی کليسايی و يا دستهی کشيشان مقدس پرسبيتریPresbytery  (که در هلند چنين عنوانی دارند) میتواند با مقيدکردن خود به تعاليمی  تغييرناپذير و از طريق سوگند خوردن، مشروعيت پيدا کند تا قيمومت بر اعضای خود و از طريق آنان، قيمومت بر همهی مردم را برای هميشه تضمين کند؟ پاسخ من اين است که اين کار غيرممکن است. زيرا هدف چنين قراردادی که مسدودکردن هميشگی راه روشنگری بيشتر نژاد بشراست، مطلقاً پوچ و باطل است و ...

ادامه نوشته

در پاسخ به پرسش: روشنگری چيست؟ (1)

Immanuel Kant ايمانوئل کانتروشنگری خروج انسان از صغارتی است که خود بر خويش تحميل کرده است. صغارت، ناتوانی در به کاربردن فهم خود بدون راهنمايی ديگری است. اين صغارت خود- تحميلی است اگر علت آن نه در سفيه بودن بلکه در فقدان عزم و شهامت در به کارگيری فهم خود بدون راهنمايی ديگری باشد. شعار روشنگری اين است :  Sapere Aude  «در به کار گيری فهم خود شهامت داشته باش»!
تنبلی وبزدلی دلايلی هستند بر اين که چرا بخش بزرگی از انسانها، زمانی طولانی پس از آن که طيبعت، آنان را به بلوغ جسمی رسانده و از يوغ قيمومت ديگران آزاد کرده است همچنان با خرسندی در همه‌ی عمر صغير می‌مانند؛ و نيز به همين  دلايل است که  چرا برای ديگران چنان آسان است که خود را قيم آنان کنند.
چه راحت است صغير بودن! [آدم صغير پيش خود چنين استدلال می‌کند که] اگر کتابی داشته باشم [منظور کتاب مقدس است] که به جای فهمم عمل کند، اگر کشيشی داشته باشم که به جای وجدانم عمل کند و ...

ادامه نوشته

هنر چیست؟!

عکس از همایون عسگری سیریزیاین مقاله کند و کاوی در معنای هنر و گوهر آن و در جست‌و‌جوی نوعی ادراک و الهام به خواننده نکته‌سنج است. چرا که ذات و نفس هنر، امری معنوی و انسانی است و همانند ادب و عرفان از معارف ذوقی و شهودی به شمار می‌آید و نوعی علم حضوری است نه حصولی و در حوزه مفاهیم و تصورات ذهنی نمی‌گنجد. از این رو، اکثر تعاریف ارائه شده از هنر از سوی اندیشمندان بشری در ظرف دقیق منطقی نمی‌گنجد و غالباً جنبه توصیفی و ذوقی دارد. نگارنده با دقت نظر در این معانی و با نگاهی علمی و شهودی، به ارزیابی این توصیف‌ها از هنر پرداخته و در نتیجه توصیفی به طور نسبی جامع و کلی از آن ارائه داده است که در نوع خود جان‌مایه هنر به شمار می‌رود و...

ادامه نوشته

هنر، می‌هنرد!

دکتر علی رامینگفت‌وگو با دکتر علی رامین :
زیباشناسی تأمل و اندیشه کردن درمورد چیستی هنر و آفریده‌های هنری است. چون با نقد و نظر و اندیشه‌ورزی هم همراه است، طبیعتاً پیشینه‌اش به قرن‌ها قبل برمی‌گردد؛ زمانی که آدمی درمورد همه هستی‌های اطراف زندگی‌اش آغاز اندیشیدن می‌کند و سئوالاتی را برای خودش مطرح می‌کند. پرسش‌هایی از این دست که چیزهایی در اطرافش هستند چه ماهیتی دارند؟ چگونه به وجود آمدند؟ و چه مشترکاتی بین پدیدارهایی که در اطرافش می‌بیند، می‌تواند پیدا کند؟ همان طور که به طور کلی زبان برای انسان وسیله‌ای شد تا زمینه انتقال مفاهیم و اندیشه ها را فراهم کند برهمین بستر، زیبایی شناسی نیزشکل گرفت. به طور کلی زیبایی شناسی به ساده ترین بیان اندیشه کردن درباره چیستی هنر است و همان‌طور که عرض کردم پیشینه اش به قرن‌ها شاید هزاران سال پیش برمی‌گردد که ...

ادامه نوشته

ميشل فوكو و مسئله جنسیت

اثر لئوناردو داوینچیجهان خارج ‌از متن، خود بخودی فاقد معنا و حقیقت است. زبان، سخن و گفتمان، شكل‌دهنده واقعيات هستند و جهان خارج صرفاً از طريق زبان و سخن شناخته مي‌شود. قوکو نشان مي‌دهد كه نظام زبان تعيين ‌كننده فرهنگ و معناست. مضافا او نشان مي‌دهد كه چگونه كاربرد زبان يا گفتمان، همواره با كاربرد قدرت همراه است. نهادهای اجتماعي در چارچوب گفتمان، قدرت و کارکردهای اجتماعی خود را مستقر می سازند 

از منظر فوکو، زبان نظام مستقل و خودمختاری است كه مقدم بر انسان‌ها و مستقل از واقعيت‌های بيرونی، اعم از انديشه و رفتار، موجودیت دارد. فوكو تحت تاثیر « لوی استراس » معتقد است كه معنا را نبايد صرفاً در ساخت ذهن جست‌ وجو كرد. معناها از دلِ ساختارهای گفتمانی، اجتماعی و...

ادامه نوشته