تعهد در برابر زبان، نيمی از تعهد اجتماعی نويسنده

مقاله ای از احمد شاملو: مقاله مربوط به شولوخوف را خوانديد و از نظريات او درباره آثار خود آگاه شديد. اكنون جاى آن است به ترجمه آثارى از او كه به فارسى برگردانده شده نيز نگاهى بكنيم. آنچه در اين صفحات مى‏آيد مقاله‏ئى است كه به سال 1350 نوشته شده و در كيهان سال 1351 به چاپ رسيده است در باب ترجمه كتاب‏هاى دُن ِ آرام و زمين ِنوآباد. اصل مقاله كه در دست نيست به دو تا سه برابر اين بالغ مى‏شد و لحن جدى‏ترى داشت. نويسنده كه نمى‏توانست دربرابر سهل‏انگارى‏هاى و قلم‏اندازى‏هاى مترجم كتاب خاموش بماند، در عين‏حال گرفتار اين محذور نيز بوده كه در آن شرايط اختناق، اين مواجهه نمى‏بايست به شكلى صورت گيرد و ...

ادامه نوشته

مسئلۀ استالین

مقاله ای از لوچیو کولِتیّ: هنگامی که در اکتبر 1917 حزب بلشویک موجبات قیام را فراهم کرد و قدرت را در دست گرفت، لنین و رفقایش معتقد بودند که این اوّلین گام در یک انقلاب جهانی ست.  شروع این پروسه در روسیه نه به این خاطر که روسیه از لحاظ درونی آمادۀ یک انقلاب سوسیالیستی بود، بلکه به خاطر ویرانی عظیم ناشی از جنگ جهانی اوّل، شکست نظامی، گرسنگی و بدبختی عمیق توده ها بود که یک بحران اجتماعی و سیاسی را پیش از هر کشور دیگری در روسیه به وجود آورد.  سقوط تزاریسم در فوریه 1917 یک جمهوری بورژوا دمکراتیک نا مطمئن و پر نوسانی را به وجود آورد و ...

ادامه نوشته

نقش و کاربرد قصه در ادب فارسی

مقاله ای از ژاله آموزگار: قصه از برجسته ترین و رایج ترین گونه های ادبیات عامه است كه با طبیعت و زندگی مردم پیوند نزدیك دارد ، گوناگونی یك قصه و نقل آن به این سبب است كه ادبیات عامه در آغاز صورت شفاهی داشته و از فرد به فرد و نسل به نسل دیگر انتقال یافته و سپس برای بقا و استمرار در هر عصر و دوره و در هر جامعه و فرهنگ، خود را با نظام اجتماعی رایج تطبیق داده و با الگو های اجتماعی آن جامعه و آن دوره هم نوا نموده است. ساخت معنایی قصه بر دو اصل واقع گرایی و خیال پردازی نهاده شده است. آمیختگی این دو اصل یا خصلت ، قصه را زیباتر و ...

ادامه نوشته

سی گل خانم

داستانی منتشر نشده از بلقیس سلیمانی:
« خوبی سی گل خانم؟ »
« بله خانم دکتر. »
« خونه ی بابا خوش گذشت؟ »
« بله خانم دکتر. »
« حالا می خوای بری خونه ی مامان، آره؟ »
« بله خانم دکتر. »
« خوب خوش می گذرونی ها، یه سال این جا، یه سال اونجا. »
و ...
ادامه نوشته

تن‌کامگی (اروتیسم) در ادبیات پارسی

مقاله ای دکتر جلال خالقی مطلق: در میان منابع فارسی، کار جدی پژوهشی در باره ی اروتیسم کم تر انجام شده، دکتر سیروس شمیسا که کتاب" شاهد بازی" را نوشته است و دکتر جلال خالقی مطلق، که نظراتش را در چند مقاله مطرح کرده، از کوشاترین پژوهشگران در این زمینه‌ی مهم، اما تاریک‌مانده‌اند. خالقی مطلق در مقاله‌ای با عنوان "تن‌کامه‌سرایی در ادب فارسی" که در مجله ی ایران شناسی، سال هشتم چاپ شده است، چشم‌اندازی از این موضوع به‌دست می‌دهد. او در تعریف اروس (Eros)می‌گوید: "در اساتیر یونانی اروس پسر خدای جنگ و افرودیت (Aphrodite) بانو خدای عشق و زیبایی‌ست و ...

ادامه نوشته

من چه گوارا هستم

داستانی از گلی ترقی: ظهر دوشنبه بود آقای حیدری دستش را به پیشانی اش کشید فکر کرد تب دارد. بدجوری گرمش شده بود و دکمه یقه، گلویش را فشار می داد. شیشه ماشین را پایین کشید و سرش را كنار پنجره گرفت. توی فضا چیزی داغ و جامد سرازیر بود كه گلویش را می بست و روی پوستش سنگینی می كرد. از توی جیبش یك تكه كاغذ درآورد و لیست چیزهایی را كه زنش خواسته بود دوباره با دقت خواند. اول تعجب كرد كه این همه شیبرینی و میوه را زنش برای چه خواسته و بعد یكمرتبه یادش افتاده كه 17 مهر روز تولدش است و ...

ادامه نوشته

جهنم بی‌کران

داستانی از گیلرمو مارتینز: معمولاً، وقتی که مغازه‌ی خواربار فروشی خالی است و تنها چیزی که آدم می‌شنود وز وز مگس‌هاست، به آن مرد جوانی فکر می‌کنم که هیچ‌وقت اسم‌اش را نفهمیدم و دیگر هیچ کس در شهر از او یاد نکرد. به دلایلی که نمی‌توانم توضیح دهم، همیشه او را همان‌طوری که اولین بار دیدم‌اش به خاطر می‌آورم: لباس‌های خاکی، ریش وزوزی، و به‌خصوص موهای بلند آشفته که تقریباً چشمان‌اش را می‌پوشاند. اوایل بهار بود، برای همین، وقتی که به مغازه آمد فکر کردم برای چادرزنی در جنوب آمده است. چند قوطی غذا و ...

ادامه نوشته

بعد از ظهر آخر پاییز

داستانی از صادق چوبک: آفتاب بی‌گرمی و بخار بعد از ظهر پاییز بطور مایل از پشت شیشه‌های در، روی میز و نیمکت‌های زرد رنگ خط‌‌مخالی کلاس و لباس‌های خشن خاکستری شاگردها می‌تابید و حتی عرضه آن را نداشت که از سوز باد سردی که تک‌وتوک برگ‌های زغفرانی چنارهای خیابان و باغ بزرگ همسایه را از گل درخت می‌کند و در هوا پخش و پرا می‌کرد، اندکی بکاهد. شاگردها به صورت ترس آلود و کتک خورده شق و رق، ردیف پشت سر هم نشسته بودند و با چشمان وق زده و منتظر خودشان به معلم نگاه می‌کردند. ساختمان قیافه‌ها ناتمام بود و مثل این بود که هنوز دست‌کاری خالق را لازم داشتند تا تمام بشوند و ...

ادامه نوشته