این مقاله به باز خوانی و مطالعۀ یکی از تاثیر گذارترین رویدادهای قرن گذشته می پردازد. رویدادی که نقطۀ آغاز بسیاری از مجادلات قرن حاضر بوده است و تاثیری انکار ناشدنی بر مباحثات فکری و قلمی این قرن نهاد؛ پروندۀ دریفوس. ماجرای دریفوس زادگاه یکی از شگرفترین مفاهیم فکری قرن حاضر و شکل دهندۀ طبقه ای از افراد بود که ما امروزه آنان را بنام روشنفکر می شناسیم.
واقعه دوازدهم ماه جولای هزار و نهصد و  شش همچنان یکی از حوادث مهم گذشته اروپا باشد. در این روز دادگاه عالی فرانسه با صدور حکم نهائی مردود بودن تمام اتهامات آلفرد دریفوس را اعلان کرده و پرده از ماجرای دریفوس برداشت. آلفرد دریفوس افسر ارتش و یهودی بود. او به اتهام خیانت دادگاهی شده و از کار در ارتش محروم شده بود.
 در این روز  دادگاه عالی فرانسه Cour de cassation با صدور حکم نهائی مردود بودن تمام اتهامات آلفرد دریفوس را اعلان کرده و پرده از ماجرای دریفوس برداشت. آلفرد دریفوس افسرارتش یهودی بود به اتهام خیانت دادگاهی شده و از کار در ارتش محروم شده بود. دریفوس بلافاصله پس از رأی دادگاه عالی فرانسه مجددأ در پست افسر ارشد به خدمت در ارتش خوانده شد. دوازه سال قبل از این تاریخ او محکوم به جاسوسی برای کشورآلمان شده و به « جزیره شیطان » تبعید شده بود.
محکومیت دریفوس تا اثبات بی گناهیش سال ها طول کشید. سالهائی که ناسیونالیسم در فرانسه غوغا می کرد. آن روزها بد بینی فرانسوی ها نسبت به کشور همسایه "آلمان" و ضد یهودیت زمینه را برای متهم کردن ِ با دلیل و بی دلیل یهودیان به خیانت فراهم می کرد ، تا جائی که بعضی از گروه های سیاسی آشکارا جنگ را تنها راه حل مشکلات و معضلات فرانسه و باز پس گرفتن استان های ِ   Elsass و  Lothringen می دانستند.  محبوبیت ِ ارتش یکی دیگر از ویژگی های جامعه فرانسوی آن سالهاست. با وجود مخالفت های موجود ، روبروئی با ارتش کار بسیار دشواری می نمود. از سال ۱٨٨۰ و با اجرای رفرم درون  نظام ارتش ، رابطه ارتش با کلیسای کاتولیک رو به تیرگی رفت. ناگفته نماند که بسیاری از آریستوکرات ها و بورژواهای بزرگ ارتشی وکاتولیک بودند. در سال ۱۹۰۵ قرارداد فرانسه با واتیکان فسخ شد و در نتیجه بسیاری از ارتشی ها از کار برکنار شدند. پیامد این حوادث وارد شدن ِ افرادی با تحصیلات پائین به درون ارتش و نفوذ مردم در ارتش بود.
 دریفوس از خانواده ای مرفه و بورژوا و همانطور که آمد یهودی بود. و مرفه و یهودی بودن  دلایل کافی برای متهم کردنش.  یکسری مدارک ارتش به دست دولت آلمان افتاده بود و در این میان دریفوس -  با وجود تمام تلاشش برای اثبات بی گناهیش و جعلی بودن مدارک  ، متهم به خیانت شد.
پروندۀ دریفوس یکی از رسواکننده ترین محاکماتی است که در یک سیستم قضایی مدرن اتفاق افتاده است. ماجرای دریفوس که منجر به صدور اعلامیۀ روشنفکران در سال 1898 شد، یکی از تاثیرگذارترین پرونده های قضایی تاریخ فرانسه است که در کوران احساسات یهود ستیزی اروپا اتفاق افتاد و تبعات بسیاری برای سیستم سیاسی فرانسه در سالهای 1890 و سالهای آغازین 1900 داشت. 
سرگرد آلفرد دریفوس که یک افسر یهودی ارتش فرانسه بود در 1984 متهم به جاسوسی برای آلمان شد. ادارۀ آمار و اطلاعات ارتش فرانسه در سال 1893 و بشیوه ای غیرعادی متوجه شد که شوارتسکپن، وابستۀ نظامی سفارت آلمان در پاریس، با یک افسر خائن فرانسوی در ارتباط است و اطلاعاتی از مراکز حساس نظامی و تسلیحات ارتش فرانسه را از طریق این جاسوس که در مکاتبات سفارت آلمان با نام « دی » از او یاد می شد را بدست آورد. نمونه ای از دست خط آقای« دی » که در آن اطلاعاتی را در مورد ارتش به شوارتسکپن انتقال می داد به دست سرهنگ هانری، رئیس بخش اطلاعات و آمار ارتش فرانسه افتاد. 
به دستور سرگرد دوپاتی دوکلام از تمامی افسران فرانسوی که در مراکز حساس و در ستادهای فرماندهی مشغول خدمت بودند آزمایش خط به عمل آمد و در نهایت دستخط یکی از افسران با دستخط آقای «دی» منطبق تشخیص داده شد. این افسر، سرگرد آلفرد دریفوس بود، یک تاجرزادۀ یهودی که خانوادۀ پدری اش پس از جنگ 1870 و اشغال « آلزاس و لورن » توسط آلمان، برای حفظ تابعیت فرانسوی خود مجبور به ترک آنجا شده بودند. برای دستگاه دیپلماسی و همینطور ارتش فرانسه وجود یک افسر خائن چیزی شبیه یک زلزلۀ عظیم بود که در صورت افشای آن آبرویی برای ارتش باقی نمی ماند. آلفرد دریفوس در تاریخ سیزدهم اکتبر 1894 به وزارت جنگ احضار شد و در آنجا توسط چند افسر اطلاعاتی که پیگیری پرونده را بعهده داشتند متهم به خیانت به کشور و جاسوسی برای دشمن شد. 
پس از انکار دریفوس افسران حاضر اتاق را ترک کردند و او را با هفت تیری بر روی میز تنها گذاشتند. اما دریفوس که مصمم بود بیگناهی خود را اثبات کند برای استفاده از هفت تیر علاقه ای نشان نداد. او که از خودکشی امتناع کرده بود بلافاصله بازداشت شد و از همانجا به زندان منتقل گشت. با آزمایش مجدد خط که توسط کارشناسان به عمل آمد وضعیت بغرنج تر گردید؛ دوتن از کارشناسان انطباق خط دریفوس را با افسر خائن تایید کردند اما یکی از کارشناسان این مسئله را رد کرد. آزمایش بارها و بارها در موقعیت های گوناگون ( ایستاده، نشسته، خوابیده، با دستکش و .... ) بعمل آمد اما همیشه جواب یکی بود. دو نفر تائید و یکنفر رد. 
اما فشارهای واقعی بر دریفوس زمانی آغاز شد که یکی از روزنامه های ضد یهود فرانسه پی به ماجرا برد و در مقاله ای تحت عنوان «خیانت بزرگ» دریفوس را به جاسوسی و خیانت متهم کرد و خواستار مجازات "این یهودی خائن" شد. نویسندۀ مقالۀ خیانت بزرگ که خود از آنتی سَمیتیست های مشهور فرانسوی بود، اختیار اندیشه را به تمامی به دست تخیل سپرد و خود را به قلمرو اغراق گویی افکند. او که ظاهرا تخیلش چندان هم بی نقص کار نمی کرد، علت شکست فرانسه از آلمان را وجود کسانی می دانست که در این جنگ "مسئول" بودند و به زعم او این مسئولین کسانی نبودند جز؛" یهودیان فرانسه که به کشور خیانت کردند و موجب آن شکست خفت بار شدند". 
پس عجیب نبود که یکبار دیگر یک یهودی که از حسن اتفاق "مسئول" هم هست به کشور خیانت کرده باشد. از این جا به بعد ماجرای دریفوس وارد مرحلۀ جدیدی شد، روزنامه های ضد یهود، که در آن سالها در فرانسه کم هم نبودند، شروع به افسانه پردازی کردند و یهودیان را مسئول شکست 1870 از آلمان قلمداد نمودند و با اینکه هیچ مدرک محکمه پسندی بجز دستخط جاسوس فرانسوی که در مورد انطباق آن با خط دریفوس هم تردیدهای جدی وجود داشت در دست نبود، اما پیشاپیش او را گناهکار اعلام کردند و موج عظیمی از احساسات ضد یهودی را در جامعۀ فرانسه برانگیختند. مقالۀ خیانت بزرگ، که اولین مقاله از این دست بود منجر به براه افتادن موج تبلیغاتی عظیمی برعلیه یهودیان شد، از آن پس دریفوس زیر حملات شدید روزنامه ها و نشریاتی قرار گرفت که او را مجرم می شناختند و افسانه ها و داستانهایی در مورد جاسوسی و وطنفروشی او بخاطر پول منتشر می ساختند. 
بی اغراق عرصۀ حقیقت در آن دوران، به تمامی جولانگاه تخیل و خیالپردازی بود. دادگاه جنگی که دریفوس در آن محاکمه شد، در تاریخ 22 دسامبر 1894 او را به خلع درجه، حبس، تبعید ابد و محرومیت دائم از حقوق اجتماعی محکوم کرد. روز پنجم ژانویۀ 1895 طی مراسمی نفرت انگیز و مشمئز کننده در محوطۀ نظام پاریس از دریفوس خلع درجه شد. یک افسر جزء، درجات و نشانهای نظامی او را در پیش چشم چهار هزار نفری که برای تماشای مراسم گرد آمده بودند به طرز تحقیر کننده ای از روی لباسش کند و شمشیرش را در زیر پا خرد کرد. برای حسن ختام برنامه، دریفوس مجبور شد بدون نشان و یراق نظامی پشت سر ژنرالی که فرماندهی مراسم را بر عهده داشت رژه برود. پس از مراسم تحقیر کنندۀ خلع درجه که بیشتر به مراسم سوزاندن جادوگران در قرون وسطی شباهت داشت، نوبت به تبعید و زندان "این یهودی خائن" رسید که بنظر مقامات فرانسوی با پستی و دنائت اسرار نظامی را به آلمانها می فروخت. 
سابق بر این رسم بود که اینگونه محکومین را به کالدونی جدید تبعید کرده و آنها را در آنجا زندانی می کردند. اما مقامات فرانسوی که این مجازات را برای دریفوس ناکافی می دانستند قانونی را از پارلمان فرانسه گذراندند که بر طبق آن دریفوس باید به جزیرۀ گویان که به آن لقب «جزیرۀ شیطان» را داده بودند، تبعید و در آنجا زندانی شود. برای دریفوس در آنجا زندانی ساخته شد که فقط دو دریچۀ کوچک آن را به جهان خارج مرتبط می کرد. از آن تاریخ دریفوس بدون اجازۀ صحبت با کسی تا چهار سال در این زندان باقی ماند. روز 13 ژانویۀ 1898، امیل زولا نویسندۀ شهیر فرانسوی، مقاله ای را با عنوان "من متهم می کنم" در نشریۀ اُورُوِر ( سپیده دم ) منتشر کرد که بعدها به عنوان مهم ترین و مشهورترین مقاله در تاریخ روزنامه نگاری فرانسه شناخته شد.
امیل زولا- نویسنده مشهور-  به دفاع از دریفوس ، نامه سر گشاده ای به رئیس جمهور وقت فرستاده و در ژانویه ۱٨۹٨ با درج نامه در روزنامه ی ِ  Aurore   اذهان عمومی رابا ماجرا آشنا کرد، چیزی که به تخفیف حکم دادگاه منجر شد و دریفوس به مدت ده سال به ترک وطن محکوم گردید. اما حکایت همچنان باقی ماند و زولا و بسیاری دیگر دست از نوشتن و اعتراض برنداشتند تا اینکه درسپتامبر ۱٨۹۹  رئیس جمهور وقت Loubet به ماجرا خاتمه داد.  اما آزادی دریفوس  به معنای بیگناه بودن او نبود. و به همین سبب امیل زولا و چند تن دیگرتمام همت خود را دراین راه به خرج دادند.  پیروزی حزب چپ فرانسه  در انتخابات  سال ۱۹۰۲ شرایط تجدید نظر حکم دریفوس را فراهم آورد. رهبر سوسیالیست ها   Jean Jaurés موفق شد با دو روز سخنرانی در مجلس فرانسه و طرح دوباره ماجرای دریفوس ، دادگاه را متقاعد به تجدید نظر کند. پس دریفوس با کمک وکیلش مورنارد کتبأ از دادگاه تقاضای تجدید نظر کرده و سرانجام دوازدهم ماه جولای هزارونصد و  شش به آزادی همه جانبه دست یافت. 
ماجرای دریفوس نه فقط در ادبیات فرانسه که در تمام ادبیات جهان منعکس شده است: دریفوس موضوع مکرر آثار پراست است. یلمار سودر بری نیز از جمله نویسندگانی است ، که با ایستادن در جبهه چپ وبا به قلم کشیدن کشیش کاتولیکی که با دلیل آوری های  زیرکانه و خداشناسانه علیه دادگاه داد سخن می دهد ، نظرش را در مورد بیگناهی دریفوس ارائه می دهد.
بطور خلاصه  جامعه آنروز فرانسه را اینگونه می توان توصیف کرد: ناسیونالیست ها هر گونه انتقاد از ارتش  را خیانت به ارتش و کشور تلقی می کردند. ضد یهودی بودن ، ضد لیبرالیسم بودن ، ضد سوسیالیسم بودن،  نیز از خصایص دیگر آن روز فرانسه است.  مخالفان دادگاه تجدید نظرهمگی کاتولیک و کنسرواتیو بودند و سر سختانه علیه دریفوس– بخصوص پس از افشا شدن نقاط ضعف ارتش و دادگاه - جبهه گیری می کردند . این ماجرا آنچنان جای پایش را در تاریخ اروپا گذاشته است که حتا امروز که دیگرصدای ِ آژیر خطرجنگی در اروپا  به گوش نمی رسد ، همچنان  یاد این آزادی ِ گران گرامی است.
و اما دادگاه دریفوس پایان مخالفت ها نبود و ناسیونالیزم و ضد یهودیت از بین نرفته بود، چرا که چهارم ماه جون سال هزارو نهصد و هشت، روز خاکسپاری خاکسترِ امیل زولا در قبرستان Panthéon - قبرستانی که مردان بزرگ فرانسه را به خاک می سپردند – روزنامه نگار ناسیونالیستی با دو تیردر بازوی ِ دریفوس- که در مراسم خاکسپاری شرکت داشت ، او را زخمی کرد و هشت سال بعد ( سی و یکم جولای هزارو نهصد و چهارده) جین جوره ، نماینده مجلس که ماجرای دریفوس را در مجلس فرانسه مطرح کرده بود از سوی ناسیونالیست ها به قتل رسید وچند سال بعد نوبت خاکسپاری آلفرد دریفوس در قبرستان پان تئون رسید. و دریفوس سال ۱۹٣۵ او با مراسم با شکوهی به خاک سپرده شد. 

*Hjalmar Söderberg یلمار سودر بری   ۱٨۶۹-۱۹۴۱ نویسنده سوئدی . دکتر گلاس  یکی  از آثار پرارزش و مشهور اوست که به زبان فارسی نیز ترجمه شده است.