سرودی در شب
سرودی منتشر نشده از بیژن مفید به بهانه بیست و ششمین سالمرگ او :
در این نیمه شب تار
در این شام گنه پوش
در این تیرگی مرگ
در این ظلمت خاموش
من می زده مست
تو آلوده یک جام
نه در فکر دگر روز
نه اندیشه فرجام
تو دیوانه از این گرمی آغوش هوس خواه،
من از چشم سیه فام گنه کام گنه ریز.
تو بیهوشی از آن باده ی خونرنگ شبانگاه،
من از مستی آن بوسه ی نوشین عطش خیز.
بیا در دل این شام،
یکی قصه بگوییم.
بیا در بن این چاه،
تن خویش بشوییم.
بیا باده بخواهیم،
بیا شمع فروزیم.
بیا دفتر اندوه،
در این شعله بسوزیم.
بیا پای بکوبیم
سر می بگشاییم
دگر قصه جانسوز،
ز غمها نسرائیم.
بیا بوسه بنوشیم
بیا جامه بسوزیم
بآتشکده جام،
هوسها بفروزیم.
زتن جامه برانیم
در خانه ببندیم
ببوسیم، برقصیم،
بگرئیم، بخندیم.
بگردیم در این شهر،
از این خانه بآن کوی
از این کوچه بآن راه
از این سوی بآن سوی
چو آن می که فرو ریخت،
چو آن جام که بشکست،
گهی تکیه بدیوار،
گهی دست تو در دست.
از آن دختر شب مست،
از آن راهی ولگرد،
از آن زاهد خاموش،
از آن گشتی شبگرد،
بجوئیم و بپرسیم.
که میخانه کدامست؟
کجا موی حریفان،
گره خورده بجام است؟
۱۳۴۵