محسن فرجی مرا به بازی دعوت کرده که نه می شود از آن گذشت و نه می توان تمام موجودیت آرزوهای درون را رخ نمایانده و تهی و لخت در برابر دیگر هم بازیان قرار گرفت. قاعده ی بازی حکم می کند که بی  هیچ تقلبی وارد بازی شوی و پنج آرزوی بزرگت را با صداقت بگویی.دوست داشتم قاعده را بر هم زده دنیای آرزوهایم را به نمایش بگذارم. چه کنم که نمی توانم جز خودم برای دیگری آرزویی در فرصت اندک بکنم.
 ۱- من و عاطفه ام سالم و سلامت باشیم.
۲- کتاب جدیدم امسال به چاپ رسیده و به چاپ دهم و یازدهم و ...! برسد.
۳- بتوانم از راه ادبیات گذران زندگی کنم.
۴- نوبل گذرش به سرزمین من رسیده اینجا مانده و نهایتا به من برسد.
۵- فضای ادبی ایران بدل به فضایی چون دوره ی طلایی ادبیات فرانسه و جهان شود و من هم سبک و نوع نگاه خودم را ماندگار و محکم کنم.
دوستان من فرهاد بابایی- علیرضا روشن- مریم رئیس دانا- اصغر نوری- بهمن پرویزی  شما به این بازی دعوت شده اید...