غم تنهايی
چرا وقتی که آدم تنها می شه
غم و غصه اش قد يک دنيا می شه
می ره يک گوشه پنهون می شينه
اونجا رو مثل يه زندون می بينه
غم تنهايی اسيرت می کنه
تا بخوای بجنبی پيرت می کنه
وقتی که تنها ميشم اشک تو چشام پر می زنه
غم مياد يواش يواش خونه ی دل در می زنه
ياد اون شب ها می افتم زير مهتاب بهار
توی جنگل لب چشمه می نشستيم من و يار
غم تنهايی اسيرت می کنه
تا بخوای بجنبی پيرت می کنه
می گن اين دنيا ديگه مثل قديما نمی شه
دل اين آدما زشته ديگه زيبا نمی شه
اون بالا باد داره زاغ ابرا رو چوب می زنه
اشک اين ابرا زياده ولي دريا نمی شه
غم تنهايی اسيرت می کنه
تا بخوای بجنبی پيرت می کنه

موسيقی : ويليام خنو   
شاعر : آرش

اجرا : 1351