مام وطن خسته، اما آرام!

نگاهی به رمان « ارتش سايه ها » نوشته ژوزف كسل با ترجمه قاسم صنغوی :
« از لحاظ شمار تلفات انساني ، قرن بيستم بي گمان جنگ زده ترين دوران تاريخ بشر است . طي اين قرن تاكنون بيش از يك صد ميليون نفر در جنگ كشته شده اند . يعني به طور مستمر روزي ۳۵۰۰ نفر . اكثريت اين افراد در دو جنگ جهاني كشته شده اند. اما در سراسر اين قرن جنگ كم و بيش به طور مستمر درنقاطي از جهان ادامه داشته است ». « گيدنز» با اين آمار نكته هولناكي را پيش روي خواننده خود قرار مي دهد. قرن خون و آتش . قرني كه درپي قرون ماقبل خود از اوايل قرن هيجدهم به بعد با رشد چشمگير نيروهاي مسلح دراكثر كشورهاي جهان و به وجود آمدن ارتش ثابت و منظم و درپي آن ساخت، تجهيز و استفاده از سلاح هاي مرگبار پيشرفته حركت از« جنگ محدود » به « جنگ كامل » كه ا زمحصولات صنعتي شدن و بالطبع صنعتي شدن جنگ است را طي كرده و برشمار تلفات روز افزون خود افزايش داده و انسانيت و زندگي را به ورطه تاريك نبودن و مرگ مي كشاند و جنگي كه به قول « كارل فون كلاسوتيس» نظريه پرداز مشهور جنگ « صرفاً يك عمل سياسي نبوده ، بلكه يك ابزار سياسي واقعي نيز هست . ادامه بده و بستان سياسي و اجراي همان هدف با وسايل ديگر ».
دولت ها با به دست نياوردن توافق برسوموضوعي كه باعث اختلاف و رنجش شده يا براثر جنون و زياده خواهي دولتمرداني چون هيتلر و ... آتش جنگ را شعله ور ساخته و انسان ها را به تباهي و سقوط مي كشانند . دراين ميان عكس العملي كه شهروندان درهر نقطه جهان درمقابل تجاوز ، زورگويي و قتل و غارت نسبت به همنوع و مام و طن انجام مي دهند عكس العملي است مشترك و همه گير. همه مي كوشند از ارزش ها دفاع كنند. ارزش ها بر اثر سقوط انسانيت رنگ مي بازند و ضد ارزرش هايي جايگزين مي شوند كه هر هنجار و كنشي در راستاي ارزش واقعي و راستين را درمحاق فروبرده و به شكلی زيرزميني وسينه به سينه و گم و پنهان درانديشه هاي اشغال شدگان و جنگ زدگان به حیات خود ادامه می دهد .
سرخوردگي از جنگ دركشورهاي صنعتي باعث بي اعتقادي ، به مقدس ترين چيزها مي شود. اين شك ، اين از بين رفتن يقين درهنرمندان و اديبان و فلاسفه سبك ها را طرح مي زند و سبك هاي جديد با بن مايه فكري و تحت تاثير مسخ انسانيت ، بي ارزشي وجود انسان را شكل مي دهد .
در طي دو جنگ بين الملل انواع سبك ها و بدعت هاي پس زننده قبل و آغازگر راهي جديد درتمام دنيا، خصوصاً اروپا كه خاستگاه اصلي جنگ هاي جهاني اول ودوم است مي شود. نويسندگان و هنرمندان به يكباره با جهاني تهي و خالي از معناي ماقبل تر ، معنايي كه انسانيت حرف اول و ركن اصلي جوامع را تشكيل مي داد، روبه روشده وسعي دربازتاب، تقبيح ، قضاوت ، تصويرگري درد و رنج جنگ زدگي و اشغال شدگي و... را دارند.
درحيطه ادبيات ، جنگ يكي از اركان اصلي و محوري و موضوعي مورد استفاده نويسندگان مي باشد. از نويسندگان دنياي باستان گرفته تا قرون وسطي و جنگ هاي صليبي و نويسندگان آن دوره تا به ديروز قرن بيستم و امروز قرن بيست و يكم كه حاصلش آثاري ماندگار ، بديع و تاثيرگذار است كه همگي جزو ميراث ادبي جهان به شمار مي روند. از نويسندگان شاخص قرن بيستم مي توان به نويسندگاني چون روژه مارتن دوگار« خانواده تيبو »، اريش ماريامارك « درجبهه غرب خبري نيست »، لويي فردينان سلين « سفر به انتهاي شب »، ارنست همينگوي « وداع با اسلحه »، روبرمرل « مرگ كسب و كار من است » و « شنبه و يكشنبه كنار دريا »، هاينريش بل « نان آن سال ها »، ليون فويشت و انگر « در تبعيد » ؛ اكثر آثار برشت و ... اشاره كرد. اینان درآثارشان به هجو جنگ ، قدرت و تمام آن چيزي كه باعث تغيير هويت و ماهيت انساني مي شود وخشونت و تصوير خشونت را غالب برتصوير انسان مي كند پرداخته و تصويري موحش ، رعب آور و در عين حال نفرت انگيز از آن را به نمايش مي گذارند .
شايد بتوان آثاري كه درحوزه جنگ نوشته شده و مي شود را به سه دسته كلي تقسيم كرد :
1- آثاري كه درجهت تهييح و تحريك به شركت درجنگ نوشته شده و غالبا همزمان و يا قبل از شروع فاجعه جنگ است ، فاجعه اي كه وقوعش پيش بيني شده است .
2- آثاري كه درجهت حفظ و صيانت از ارزش هاي يك ملت و درراستاي آزادي و جلال انسان و وطن به رشته تحرير درآمده است .
3- آثاري روشنگر ، بي طرف و تامل برانگيز كه بعد از گذر زمان و اتمام جنگ نوشته شده وتمام جنبه هاي فجيع و خانمان برانداز جنگ را با تصويرهايي ازدرون متن جنگ به خواننده عرضه كرده و گاه نيز به اثرات و نقش تخريبي جنگ در دوران بعد از آن پرداخته و دركل هدفش تقبيح جنگ و تجاوز و به نوعی حرمت نهادن به ارزش هاي انساني است .
در فرانسه اي كه زندان است « صدها تن به صرف تصميم متصديان امور ازخانواده ، ازكار و ازشهر و ازحقيقت خود جدايشان كرده بودند و همچون اشيا آب آورده مانده برساحل لجن آلودي كه ديگر دريا به آن نمي رسد براي زماني نامحدود در اردوگاهها جاي داده شده بودند » و نگهبانان از ميان فقيرترين افراد بي كار و بي مصرف ، الكلي و منحط كه « تنها فساد وسيله اعمال نفوذ » بر اينان بود، دراين اردوگاه ها حكمراني مي كردند و « مقاومت دراين دوران زيباترين كلمه درزبان فرانسه » است . دشمنان از آزادي و انديشه هراس دارند. هدف واقعي ايشان چيزي جز مرگ ، مرگ انسان متفكر و مرگ انسان آزاد نيست و دراين ميان قهرماناني كه هرگز فكر نمي كنند قهرمان هستند و قهرماني ايشان به علت زندگي مخفي و بي قانوني است، ظهور مي كنند . ارتش سايه ها ، سايه هاي مقاومت كننده دربرابر دشمن ، ارتش معجزه آساي عشق و بدبختي بدون اونيفورم ، پرچم ، افتخار جنگي ، افرادي تحت تعقيب ؛ گمنام و شبح وار چون سایه .
اين افراد ازخيل سپاه سايه هاي مقاومت تنها نيستند جون « ايمان و محبت ملتي دربند را در اطرافشان حس مي كنند ». اين ارتش مي كوشد تا از خانواده اش ، نامش ، عشق هايش ، و شرافتش دفاع كند. درزماني كه آخرين عصر انسان و انسانيت فرا رسيد و تنها مقصر ، مقصر ابدي دشمن است، « ژوزف كسل » نويسنده روسي الاصل فرانسوي تبار با رمان ارتش سايه ها به ذكر مصايب و مشكلات نهضتي كه مقاومت سرلوحه منش و كردارش است، مقاومتي گم و زيرزميني با تاثيراتي رو و آشكار پرداخته و دردهاي ملتي در بند را با نگارشي سرگذشت وار و برحسب واقعيت هاي موجود به تصوير مي كشد.
رمان درسال ها ي پاياني جنگ ( 1943) نوشته شده و به دليل بازتاب واقعيت ها و حقيقي بودن وقايع ، نويسنده با تاكيد بردرستي هر چيز درعين حال بر قابل شناسايي بودن هيچ چيز اصرار ورزيده و به نوعي رمان مستند دست پيدا مي كند. رماني كه روند كل داستان درآن از طريق گزارش هاي روزانه « ژربيه » شخصيت اصلي و يكي از رهبران نصضت مقاومت پيش مي رود .
رمان درعين سادگي روايت شده و پيچيدگي و تنيدگي روايي خاصي ندارد و تنها چيزي كه ا زآن اثر قابل توجه و تامل به بار مي آورد نوع نگاه به جنگ و مقاومت ، اساس و ركن ملتي كه اشغال كننده و اشغال شونده است، مي باشد . رمان آيينه تمام نماي خشونتي است كه هردوطرف بنا بر اقتضاي موقعيت اشغال كنندگي يا اشغال شوندگي بريكديگر اعمال مي دارند و درنهايت تقديس اين مقاومت با همه اشتباهات ، تلفات ، سنگدلي ها و... درجهت يك آرمان، وطن است .
واين همان جنبه اي است كه اكثر نويسندگان حوزه ادبيات جنگ بدان روش عمل کرده اند. آنان نه جنگ را كه مقاومت و پايداري ملت مورد تجاوز درمقابل متجاوزان رامورد ستايش و تقدير قرار داده اند. مقاومتي كه ژربيه و يارانش درخم اندر خم راه هاي زيرزميني آن با تمام وجود با تمام ايمان و بدون هيچ شكي بدان اهتمام مي ورزند .
كسل خو ژربيه اي است كه درپايان آزاد و رها در كشوري آزاد به اميد آزادي كشورش با نيم لبخندي برلب روزگار می گذراند . او مي داند كه پيروزي فراخواهد رسيد، حتي به قيمت مرگ عزيزترين عزيزان و مقاومتشان متجاوز را درهم خواهد شكست و آزادي فرخواهد رسيد و مام وطن خسته اما آرام از پس هزاران ويراني نامش را بر زبان ميليونها شهروندش جاري خواهد ساخت و غول جنگ پس خواهد نشست . اين است آرزوي هر جنگ زده .