دیوارها
بی هیچ رعایتی، بی هیچ ترحمی، بی هیچ شرمی
بر گرد ما دیوارهای ستبر بلند ساخته اند.
و من اکنون نومید اینجا نشسته ام.
به هیچ چیز دیگر نمی اندیشم:
این تقدیر به مغزم نیش می زند؛
زیرا که بیرون کارهای بسیار داشتم .
آه، چرا که من به هنگامی که در ساختن دیوارها
بودند، هیچ در نیافتم؟
چه کنم که هرگز صوت و صدای دیوار سازان را نشنیدم؛
به شیوه ای در نیافتنی از جهان جدایم کردند.
کنستانتین کاوافی
برگردان: محمود کیانوش


نگاهی به رمان نادیا نوشته ی آندره برتون ترجمه ی کاوه میر عباسی


همه چیز از یک معرفی و سفارش شروع شد. سفارشی که شاید خودم هم باورم نمی شد به این جا ختم شود. البته ختم که نه بلکه آغازی است برای او، برادرم که چنان پیگیر و سخت کوش در راه









عکسهایی از محمد رضا میرزایی
نگاهی به عوامل سازنده رمان مرشد و مارگریتا نوشته میخائیل بولگاکف:
پچ پچه گون بود و وهم آلود
به دلیل فیلترینگ وسیع این روزها، این وبلاگ تا اطلاع ثانوی بدون عکس و تنها با متن می آید ...